کمی تا قسمتی طنز

جدیدترین مطالب طنز

به زودی همچین راه میفتد که کف کنید!

پیام های کوتاه
مطالب پربحث‌تر
آخرین دیدگاه‌ها
  • ۱۷ ارديبهشت ۰۲، ۱۴:۴۷ - ناشناس
    عجب!
نویسندگان

۱۱۸ مطلب در تیر ۱۳۹۲ ثبت شده است

سال ها زن طلب معجزه از ما می کرد
روی نان،ماست سر سفره تمنا می کرد!

با حقوقی که فقط قیمت یک یخمک بود
کشک و دوغ و نمک و گوجه تقاضا می کرد!

به خیالش که سرِ دولت ما روحانی است
گله از آب و هوا؛خشکی صحرا می کرد!

مشکل خویش برِ عمه قمر بردم دوش
کو به هر دنگ و دغل حل معما می کرد!

دیدمش خنده کنان در شده زنبیل به دست
وانتی میوه در آن سمت تماشا می کرد...

گفتم این پول کلان را به تو کِی داد حمید؟!
گفت... آن روز که از درد خدایا می کرد...

هر که بود این همه زر را به عیالش تقدیم
زیر مشت و لگد و سیلی و تیپا می کرد!

گفت آن یار کزو گشت طلبکار،عیال
جرمش این بود: حقوق استده حاشا می کرد!

بی زنی در همه ی سال دلش بی غم بود
باز هم صحبت زن با ننه – بابا می کرد!

فیش دریافتی ار باز مدد فرماید
خود من هم بکنم آن چه که آقا می کرد!

شوهری کز کتک زن همه شب بیرون بود
سکته با دیدن هر دختر زیبا می کرد!

گفتمش این همه نکبت به سر بنده ز چیست؟!
گفت از آن خواهش زن بود؛ که کیانا می کرد!

 

  • آیدین

در یک شرکت بزرگ ژاپنی که تولید وسایل آرایشی را بر عهده داشت ، یک مورد تحقیقاتی به یاد ماندنی اتفاق افتاد:« شکایتی از سوی یکی از مشتریان به کمپانی رسید.او اظهار داشته بود که هنگام خرید یک بسته صابون متوجه شده بود که آن قوطی خالی است!».

با تاکید و پیگیری های مدیریت ارشد کارخانه بلافاصله این مشکل بررسی و دستور صادرشد که خط بسته بندی اصلاح گردد و قسمت فنی و مهندسی نیز تدابیر لازم جهت پیشگیری از تکرار چنین مشکلی را اتخاذ نمایند. مهندسان نیز دست به کار شدند و راه حل پیشنهادی خود را چنین ارایه دادند:

«مانیتورینگ خط بسته بندی با اشعه ایکس»

سیستم مذکور دراسرع وقت خریداری شد و با تلاش شبانه روزی گروه مهندسان ، دستگاه تولید اشعه ایکس و مانیتورهایی با رزولوشن بالا نصب شده و خط مزبور تجهیز گردید.سپس دو نفر اپراتور نیز جهت کنترل دایمی پشت آن دستگاه ها به کار گمارده شدند تا از عبور احتمالی قوطی های خالی جلوگیری کنند.

نکته جالب توجه در این بود که درست همزمان با این ماجرا ، مشکلی مشابه در یکی از کارگاه های کوچک تولیدی پیش آمده بود ، اما آنجا یک کارمند معمولی و غیرمتخصص آن را به شیوه ای بسیار ساره تر و کم خرج تر حل کرد :

 « تعبیه یک دستگاه پنکه در مسیر خط بسته بندی تا قوطی خالی را باد ببرد!»

 

ک.ف : همیشه به دنبال راه حل ساده تر باشیم!!

 

 

  • حمیدرضا مرادی

یه سری مهارتها هم هستن که توی شرایط خاص تقویت میشن،

مثل اینکه در ماه رمضان توی 10 دقیقه سه وعده غذا رو همراه با 2لیتر آب میخوریم!

 

✔ ای کاش انسانها همانقدر که ازارتفاع میترسیدند , کمی هم از پستی هراس داشتند

 

  آ.ن: امسال نمایشگاه کتاب نرفتم ، خودم تو خونه سیب زمینی سرخ کردم خوردم !  

 

  ک.ف: عربها هم مدام به هم گوشزد میکنن : عربی را فاس بداریم!  

 

  • محمدرضا اکبری

درباره سریال | آرشیو قسمت ها | نویسنده: حمیدرضا مرادی | با همکاری: آیدین همتی

  

روزی شیخ با مریدان اخبار نگاه همی کرد و در خبرها هیچ ندید مگر خبرهایی که از فرط شیرینی به باقلوا ماننده بودند !
هر خبر چون برمی آمد مسبب شادی بود و چون برون می رفت ممد شگفتی . پس بر هر خبر دو چیز واجب می شد : یکی خنده مریدان و دگر گریه ی شیخ.
برنامه بدانجا رسید که مجری زن تنها با اسم فامیل ، زیرنویس همی گردید.
مریدان شیخ را گفتند یا شیخ : دلیل ممنوعیت نام کوچک مجریان زن چه باشد ؟
شیخ فرمود : از آنجا که مردم با رؤیت اسم کوچکشان فاسد شوند !
پس مریدان غش غش بخندیدند و باهم بخواندند :
یا شیخ چشم تو جام شراب منه
یا شیخ اخم تو رنج و عذاب منه
شیخ فرمود : کوفت ! حالا دور برتان ندارد.
پس مریدان بیهوش گشتندی.

  • آیدین

از عشق های یه طرفه متنفرم!

مثل عشق به ته دیگ سیب زمینی

عشق به پنیر تبریز

عشق به بستنی میوه ای با دوتا اسکوپ شاتوت

عشق به آب زرشک

عشق به ذرت مکزیکی

 

  آ.ن: آقا وسط ماه رمضون دم ظهری زدی ما رو داغون کردی کـ! من برم بشکونم روزمو!  

  • محمدرضا اکبری

هرچند که روزه است حاجی رمضان

تا خرخره می خورد حقوق دگران

یک ذره غبار اگر رود توی گلوش

از بابت روزه می شود دل نگران

  • آیدین

یادم میاد بچه بودم

نوشابه خوردم تو مهمونی از تو دماغم اومد بیرون

همه حالشون بد شد

منم دماغم می سوخت مشتمو کوبیدم زمین

خورد تو قاشق,

قاشق پرت شد تو صورت بابا بزرگم

دندون مصنوعیش افتاد تو سوپ

دیگه همه از پای سفره در رفتن

  • محمدرضا اکبری

درباره سریال | آرشیو قسمت ها | نویسنده: حمیدرضا مرادی | با همکاری: آیدین همتی

  

شیخ را اطلاع همی دادند که قیمت بلیط هواپیما فزونی گرفته.

فرمود: آن پول ، دیه ی شماست که پیشاپیش ز شما همی گیرند.

پس مریدان گریستندی!



  • آیدین

یک روزنامه انگلسی مسابقه خوانندگان را برگزار کرد و قول داد به کسی که در این مسابقه پیروز شود، جایزه کلانی خواهد داد.

سوأل مسابقه این بود:

یک بالون حامل سه دانشمند بزرگ جهان است. یکی از آنها دانشمند علم حفاظت از محیط زیست و یکی از آنها دانشمند بزرگ انرژی اتمی و یکی دیگر دانشمند غلات است. همه کارهایشان بسیار مهم است و با زندگی مردم رابطه نزدیک دارند و بدون هر کدام زمین با مصیبت بزرگی مواجه خواهد شد. اما بدلیل کمبود سوخت ، بالون بزدوی به زمین می افتد و باید با بیرون انداختن یک نفر، از سقوط خودداری کند. تحت همین وضعیت شما کدام را انتخاب خواهید کرد؟

بسیاری پاسخ های خود را ارسال کردند. اما وقتی که نتیجه مسابقه منتشر شد، همه با تعجب دیدند که پسر کوچکی این جایزه کلان را کسب کرده است .

جواب او این بود : سنگین ترین دانشمند را بیرون بیاندازید.

  • آیدین

شیوه خرید کوکا کولا در شیراز

سلام کــاکو، کوکــا کولام داری؟

- ها کــاکو. کوکــام هَس . هــــــمون جُو وردار

- کو؟ ایکه کــاکــائوئه کاکو !

- نه کاکو، پشتِ کــاکــائوا کوکــان

  • آیدین