کمی تا قسمتی طنز

جدیدترین مطالب طنز

به زودی همچین راه میفتد که کف کنید!

پیام های کوتاه
مطالب پربحث‌تر
آخرین دیدگاه‌ها
  • ۱۷ ارديبهشت ۰۲، ۱۴:۴۷ - ناشناس
    عجب!
نویسندگان

کولاک - قسمت اول

پنجشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۵:۰۰ ب.ظ

   مشاهده تمام قسمت ها   

 

دانشگاه تهران،سال 1400

- آقای همتی! اون هندزفری رو از گوشت در بیار! غلطگیر رو هم بذار تو کیفت! خجالت داره! شماها دانشجوهای این مملکتین! بعد هنوز مث بچه دبیرستانی ها ...

- استاد داشتم فرضیات مونش در بعد هشتم رو بررسی می کردم. حواسم نبود با غلط گیر روی میز نوشتم

- میشه این فرضیات رو ببینم؟.....بله!!! چه لوگویی هم داره این فرضیه!! آرم آدیداس! ... (استاد خشمناک* می شود) ... همتی! دو راه داری! یا این واحد رو حذف میکنی! یا فرضیات مونش در بعد هشتم رو تا پایان ترم واسم میاری!

****

بعد از کلاس:

کمند: خاک بر سرت! تو هنوز با غلطگیر نقاشی میکشی؟

- چیه مگه؟ همین شماهایین که ذوق و استعداد هنری رو کور میکنین دیگه!!! این دختره کو؟؟

- دختره کیه دیگه؟؟

- کیانا! من هی میگم تو مجله به من یه کار بده میگه نه! از بس این لجوج و خودسره

(یه جزوه به کله ی آیدین اصابت کرد!)

- آی!!!!!!!!!!!!!!

- کی لجوج و خودسره؟؟ کمند جون من از تو می پرسم! تو سردبیر یه مجله بودی، ویراستاریش رو به آیدین همتی می دادی؟؟؟؟

کمند: آیدین تو میخوای ویراستار مجله کولاک بشی؟؟؟ نهههههههههه! عموجون "کولاک" رو با کدوم ک می نویسن؟!

کیانا: همینو بگو! خب…کمند بریم دفتر مجله که دیرمون شده! به بچه ها هم زنگ بزن بگو بیان میخوام "مقدمه"رو براشون بخونم

آیدین: تکلیف منو مشخص نکردینا

 

کیانا و کمند نگاه شریفی به او انداختند که ز ازل تا به ابد کام فرو گرفت!

 

******

- چخه!!! چخه!!! برو دیگه!!!!!! اَه!

(صدای زنگ گوشی)

پیام گیر:

بدو بردار تا 4 تا استخونو ...

- کمند!!!

- مرض! علیک سلام! بدو بیا دفتر مجله!

- کمند!!

- چت شده؟؟

- ببین! چیزه... تو یه بن بستی گیر افتادم! یه سگ گنده جلو راهمو گرفته!

- هــــــه! علیرضا و ترس از سگ؟؟ وای خدا!! تو که کاراته کار بودی؟! ترس برت داشت! خیلی خنده داره!

- کوفت! من چجوری بیام بیرون حالا؟؟؟

- خرس گنده خجالت نمی کشی تو؟! یه لگد بهش بزن بیا دیگه! دیر نکنیا!!! بای!

- الو... کمند!

 

****

خیابان سهروردی شمالی

(تصادف)

...

(بوووق)

- آقا زدی ماشینمو داغون کردیا!!!

- چیزی نشده که خانوم! شلوغش میکنی!

- این چیزی نیست؟ پیاده شو نگاه کن چه به روز ماشین گلم آوردی!! بعد میگن خانوما رانندگیشون بده!

- شما با اون کلیپس اول ببین میتونی پیاده بشی!... اِ! رها تویی؟؟!! هه! چه تصادفی! اهم!

رها: به نظر جنابعالی من کلیپس دارم؟! حمید تو هم کور شدی رفتا!!!

حمید: دیگه شما ببخش! دیرم شده بود!

- تو هم داشتی میرفتی دفتر مجله؟

- آره! تازه کلی هم دیر شده!

- تو هم که چه به روز ماشین عزیزتر از جانم آوردی

- حالا فعلا بیا بریم تا کیانا ما رو نکشته! بعد اینو می بریم تعمیرگاه.

- می بری تعمیرگاه!!!!!

 

*******

(یاهو مسنجر)

کمند: بهار بیا دفتر

- کدوم دفتر؟؟!

- مجله!

- اوکی! الان می پوشم میام! تو 3 سوت بشمر عزیزم! بای

...

5 دقیقه بعد

...

بهار تنها در خانه

...

- هــِ...!!!!! وایییییییییی!

 

****

دفتر مجله ی کولاک

کیانا: همه هستن؟؟

سپیده: بهار نیست!

کمند: مرسی سرشماری!!!

کیانا: خب صبر می کنیم تا بیاد

...

20 دقیقه بعد

رها: هی!

کیانا: خب... "سخن سردبیر" رو براتون میخونم! بعدا خودم به بهار هم میگم

به نام همراه دیرینه

... آیدین غلطگیرو میندازی سطل زباله یا...!!

... خب ادامه می دیم!

دیدگاه‌ها (۱۱۱)

عه^_^ این جدیده^_^ 
یادش بخیر!!!
همون پسورد 28 رقمیه احتمالا!!من از همین جا اعلام میکنم مشکلی ندارما!!:دی (رو که از سنگ پای قزوین هم بگذرد!)
  • کمند سلیمانی
  • سعی می کنم ببخشمت!
    آره بابا این آرزوت اصن... :))
    آیدین ؟؟؟؟ پسورد ؟؟؟؟ :)

    چشت تو همین آرزومه ؟!!! ;)))
  • کمند سلیمانی
  • من یه پیشنهادی دارم!چطوره به جناب همتی بگین پسورد رو بده به نویسنده ی کولاک تا اون بیاد پست رو بذاره!چطوره؟ :)
    آقا خیلی آرزو می کنیا :))
    پاسخ:
    پست شد. با عرض پوزش نسبت به تاخیر! ;)
    قابل توجه دوستای گلم {اومدم ... "بعضیا".}

    از همین الان آرزوم عوض شد ، الان بزرگترین آرزوم اینه که دیدگاه ها بشه 150 تا!

    ضمنا دیشم با آیدین بودم ، بنده خدا چه عذابی میکشه !!!
    - موقع امتحانات نت نداره که ...
    - به زور با گوشی میاد 1طنز دیدگاه رو میبینه ولی نمیتونه دیدگاه بزاره :دی "حسرت میخوره"
    - کولاک 2 هم تو دستشه ولی خب با گوشی که نمیتونه پست بزاره !
    - بقیه رو نمیگم اشکتون در میاد ;)

    صرفا جهت اطلاع !
    پاسخ:
    به دلیل اصرار بچه ها نت رو وصل کردم.
    سپیده جان
    !!! صرفا تفننی است و استفاده یا عدم استفاده به دست مصرف کننده میباشد.
    بهههههله.پس بهتره تو اون موقعیت قرار نگیرم. 

    aliaa12>وقتی شما هم بفهمی نصف ملت میدونن قراره چی بشه بیشتر از اینا خشونت بروز میدی!!!!!!!!
    +آها راستی!آیا من باید این علامت تعجب ها روکه به اسمت اضافه کردیو هم موقع خطاب قرار دادنت اضافه کنم؟!!
    Eeeee ! -_-
  • کمند سلیمانی
  • سپیده -->در این یک مورد پایم کمکت می کنم بکشیش :دی
    مرگم هم به خودت!
    عاغا به این نتیجه رسیدم مینیون هم دوست آیدین است! :دی
    مینیون -->آرزویش یه چیز عجیب غریبه که بر میگرده به بنده!
    آپامه--> چقدر در یک ثانیه تغییر حالت میدی :وی :دی ;) [!!!]
    کمند   " آرزوهای من همشون همینجورین! همیشه هم بهش میرسم :دی"

    سپیده " چیشد ! حسودیت شد ؟!!!! :وی :دی ;)

    مینیون " مینیون ؟؟؟؟؟؟ اسم آشناست !!!! -_-
    یرو بچس عزیز 3 رقمی شدن رو تبریک می گم.{چشم حسود روشن}
    رها(یکم مشکل) چشم.به روی چشم. یگه از عزیزم و جان و بانو و خانم و ... خبری نیست
    Aliaa⇜آخی.
    فشار روانی چرا؟ یه درخواست بود !! ولی شما فک کن من ناراحت میشم ^_^
    Aliaa⇜آخی.
    فشار روانی چرا؟ یه درخواست بود !! ولی شما فک کن من ناراحت میشم ^_^

    arezoye sepide chie kamand?

    ghazieye un roze khasso fek konam khaje Hafeze shiraziam bedone ba in sorate khabar resanie aidin!!!

    valla...

    رها جان !!! آخه چرا منو تو این موقعیت قرار میدی !!!!این همه فشار روانی به من بچه مظلوم!!!!من واقعا نمیتونم این کارو بکنم {البته اگه ناراحت میشی موضوع فرق می کنه}
    کمند جان 
    یعنی از آرزو های شما سخت تره ؟؟؟؟؟
    سپیده جان ! 
    این همه خشونت واسه چیه !!! الحق که پارسایی 


    پرهام>آقا یعنی چی!من میزنم این آیدینو میکشما!!!!اَه!!!!!
    کمند>نمیری!!!!مرگ!!!
  • کمند سلیمانی
  • آپامه توام آرزوهات مثه سپیده عجیب غریبه :| اونم آرزو داره... ولش کن  :دی
    این جان هم بساطیست :|

    منظورم از "مرضا" همون "مریضا" بودا ...

     جناب "aliaa" شما به من همون "رها" بگین کافیه !! دیگه نیاز به "جان" نیس !

    دعای من شامل همه ی مرضا میشه :دی! شما هم یکیش! :|

    این روز خاص داره ماجرا میشه ها!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    احتمالا منم میدونم ! :دی
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    اینم دیدگاه 92
    " از بچگی آرزو داشتم یه روزی دیدگاه های (نظرات سابق) یک طنز سه رقمی بشه" !!! ^_^ 
    90 تا دیدگاه رو اعصاب بود با خودم گفتم یه چیزی بنویسم
    (رها جان امیدوارم دعات شامل حال ما هم بشه)
    پرنیان جان
    نگران نباش .آیدین گفت یه پست حک می کنه
    سپیده جان
    هیچی . اسمت از دستم در رفت می خواستم بگم آیدینه دیگه!!!!!!!
    من که امتحاناتم ده روز قبل از شما تموم میشن باید بیام فقط دیدگاه ها رو بخونم؟ :|
    آیدین مگه قرار نشد بذاری واسه بعد امتحانا؟!حداقل با من هماهنگ کن ضایع نشم! :|
    پویا>شما از کجا میدونی یه قسمتش باید یه روز خاض بیفته؟؟؟!!!! :O
    اوو حالا مساله دوم یا سومش نیس علی جون.
    من یادم نیس دوم ابتدایی کدوم مدرسه می رفتم.
    تو یادته با آدین هم کلاسی نبودی. همینه دیگه.
    پویا خان 
    امروز در این مورد صحبت کردیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    واقعا یادم نمیاد
    بهتر شد.دچار تازگی روانی بشم بهتره
    ضمنا 
    من کلاس دوم دبستان با آیدین هم کلاسی نبودم.
    علی تو رنگ پیرهنی رو که آیدین کلاس دوم ابتدایی روز اول پوشیده بود یادته ،بعد مکالمات امروز رو یادت نمیاد؟؟؟
    تو دیگه کی هستی.
    حق داره،یه قسمتش باید تو یه روز خاص بیوفته.
    نمی تونه زود تر بذاره اگه بذاره بعدا فاصله میوفته.
    کمند جان
    ممنون از یادآوری ولی شورش از آشوب باکلاس تره
    آیدین <با لحن طعنه آمیز>
    کمند راست میگه دیگه 
    قسمت بعدی رو بذار دیگه
    جلوی زمانشناسی نویسنده رو میگیره (حالا یه چیزی گفتم) ولی یه پست بذار
    ترجیحا از سپیده

  • کمند سلیمانی
  • شورش رو من گفتم علی ای ای 12 :|
    عاغا همه باهم هماهنگ باشین دیگه؟پایه باشین اعتراض کنیم این داره همه قسمتا رو جمع می کنه قسمت بعدیو داره نمی ذاره!!!!این یکیم بذار پسرم!آفرین بذار ما از فضولی مردیم!اینو بذار بقیه برا بعد امتحانا :دی
    آیدین جان 
    اسم پست کولاکه بعد تو میگی شورش 
    یکم خجالت بکش
    بعدشم من کی گرامر زبان های مختلف رو به ابتذال کشیدم 
    به تبرک و تنور و صلابه کشیدم


  • کمند سلیمانی
  • خیل خُب 145 !!
    شورش کنیم؟آیدین قسمت بعدی که حاضره واسه کله امتاحانا یه قسمت دیگه هم بذار خلاص!!!
    کمند100 تا تاآخر امتحانا همش؟؟
    الانش این 79 اُمین دیدگاهه.
  • کمند سلیمانی
  • تا اونجایی که من خبر دارم بعد امتحاناتِ اما اگه شما هم همت کنی همتی جان و پست بعدی رو بذاری ممنون میشیم و دس از سر این پست بر میداریم در غیر این صورت فک کنم تا بعد امتحانا یه 100 دیدگاهی جمع بشه :||
    سلام به همه‌ی دوستان.
    با تشکر از تمامی کسانی که همت کردند و با دست‌های پرتوان خود این پست را به آشوب کشیدند.
    و با تشکر از شمایی که نه تنها زبان فارسی، بلکه زبان‌های بیگانه مانند انگلیسی (realey) و حتی زبانی به استحکام عربی (اخبراع!) را به ابتذال کشیدید.
    یک خسته نباشید هم عرض کنم خدمت آن‌هایی که شرایط به‌جا آوردن سنت پیامبر را برای شخص بنده محیا ساختند.
    و در آخر لازم به ذکر است که:
    بسه!
     
    قسمت بعد کولاک شاید به‌زودی پست شود.
    کیانا جان ممنون از خشونت بین المللی -مستفیظ شدیم
    در کل بگم که بروبچ گوش به زنگ باشن که
    خشم کیانا برتو باد و بر کامنت تو باد
    که(تغیر ریتم)
    کند ار عاقلت بحق در خشم 
    به از آن کت ببندد ابله چشم 
    <سنائی>
    «کیانا جان
    با توجه به ارادت شما به زبان های مختلف (و خشونت بطنی)
     بهتره من و شما never حضوری همدیگر رو ملاقات نکنیم
    چون جنگ جهانی اول گرامر (در نوع خودش اوله)اتفاق میفته 
    صرفا جهت اخبراع»
    خشونت بطنی!؟ به خاطر این دو تا دونه دیدگاه مهربونانه؟! شما هنو خشونت منو ندیدین!! D: شما رو دعوت به بازدید از 1tanz.persianblog.ir میکنم تا با خشونت مجازی من آشنایی بیشتری بیابید! :دی
    داستانِ جالب انگیزی بوود!
    دوست داشتم.ادامه اش جالب تر خواهد شد حتما!
    دانشگاه تهران 3> چ دانشگاه جیگولیه!
    با خوندن دیدگاه ها الان حالت (نا)امیدواری به خودم در من ایجاد بشد همی!
  • کمند سلیمانی
  • فک کنم 50% کامنتا علی ای ای 12 40% پو617 و 5% من 5% هم بقیه کامنت دادن!!!
    آیدین جواب بده نیست که!!! :||
    اولا بیش از 70 تا پویا 
    دوما دینتو به ما ادا کردی با بقیه یه جوری حلش کن (تو این دوره زمونه به شکلات مفت هم راضین) 
    سوما آیدین بیکار تر از این حرفاست
    چهارما آیدین جان وسط وبلاگت مبحث میکنن به تو ریطی نداره؟؟؟(ایرانخودرو)
    (زبان طنز-کیانا جان لطفا خودت رو کنترل کن)
    پنجما پویا به خاطر شام دادنم که شده قبول میشی!!!
    ینی حال می کنم با خونسردی آیدین.
    قرار بود رسید خونه بیاد دیدگاه ها رو پاسخ بده،
    70 تا میدونی ینی چی؟؟
    من 7تا نظر داشته باشم شام میدم.(البته شوخی کردم از من شام در بیا نیس.)
    من همونی ام که به خاطر اینکه قرار بود اگه مرحله 2 قبول شم،شام بدم به المپیادیای مدرسه واسه همین مرحاه دو رو -یدم.
    کمند جان
    راست گفتیا 
    چقدر حرف زدما 
    آخرین آمار که امیدوارم درست باشه
    1-بنده : 24
    2-کمند : 13
    3-سپیده: 8
    4-کیانا : 7
    5-پویا : 6

  • کمند سلیمانی
  • خو علیرضا ماشالا انقدر حرف زدی که این پست رکورد آسیب شناسی 1طنزی ها رو شکست!
    آفرین کیانا ادامه بده! :دی
    ممنون پویا از این وقتت رو برای دیدن وبلاگ ها از جمله وبلاگ من اختصاص میدی با تشکر ویژه از همه ی دوستان :دی!!!
    سپیده تبریک می گم !!!!!!!!!!!!
    آقا همینجوری که بگذره و من هی بخاطر این پست بیام نتا کارنامه که بگیرم صفرم نمی شم!!!! :اُ
    زیبا بود 
    آورین :))
    بروبکس تبریک می گم (مخصوصا سپیده بانو)
    هم اکنون به عنوان پربحث ترین مطلب رو به خودمون اختصاص دادیم.
    کمند جان کمندت رو ول کن که برای همه پیش میاد 

    پویا خان
    جهت تنویر افکار عمومی و پاسخ دادن به دغدغه های مردم از شما سپاس گرازیم.
    رها جان
    نگران انرژِی بچه ها نباش چون در پسوت بعدی
    احتمالا حضور من کمرنگ تر بشه 
    کیانا جان
    با توجه به ارادت شما به زبان های مختلف (و خشونت بطنی)
     بهتره من و شما never حضوری همدیگر رو ملاقات نکنیم
    چون جنگ جهانی اول گرامر (در نوع خودش اوله)اتفاق میفته 
    صرفا جهت اخبراع
    همه دوستان=>aliaa12=علی ای ای 12
    و کلن اینکه این امتحانات چه می کنه.
    من که با شروع امتحانات وبلاگ زدم و اوقاتی هم که نمی نویسم دارم تو   1tanz & 13mins & for-every-one
    سیر می کنم.
    علی هم که وضعیت من رو داره و تو هر بلاگی که میرم یکی از دیدگاها هست  aliaa12
    و احتمالاً خیلی از دوستان هم امتحان نهایی دارن و به همین دلیل میزان وب گردی شون شونصد برابر شده.
    +کمند و سپیده و aliaa: کلا آدم باید برای هر چی که میگه دلیل و مدرک بیاره از دید من!!
    ++من چندی پیش دریافته بودم که با افزایش تعداد دوستان بازدید کننده ی آیدین از 1طنز، میزان توهین به زبان هم افزایش پیدا میکنه!
    ولی به تازگی فهمیدم که حتی تعداد زبان هایی که بهشون توهین میشه هم با این قضیه نسبتی مستقیم داره!!
    به عنوان مثال: realey نه! really!
    +++من چرا هر یه ساعت میام اینجا یه دیدگاه میذارم؟؟! آیا بیکارم؟! آیا ندای دادخواهی زبان های زنده و غیر زنده از هر گوشه ی دنیا مرا به اینجا فرامی خواند؟! آیا من برای فرار از خواندن دینی ناگهان علاقه مند به ابراز باور های گرانبارم شدم؟! یا چه؟!

    ماشالاااااااا ...

    چقدر حرف زدیـــن !!!

    این انرژی رو برای جاهای دیگه هم نگه دارین !!!

    از یه داستان رسیدین به کجاها :|


    من یه سوال خیلی تخصصی دارم :دی!

    "aliaa" رو باید چه طوری بخونیم که نه "الیا" بشه و نه "الیاس" ؟؟!! من خیلی درگیرش شدم به جوابی نرسیدم!

    سپیده بانو
    لطفا سرنوشت غلط گیر رو در سیزن بعدی مشخص کنید !!!!!!!!

    سپیده جان 
    پاسخت کاملا منطقی بود
    آیدین جنبش بالاست با این حرفا خورد (خرد)نمیشه ولی ممکنه بشکنه 
    جهت اطلاع
    بنده الیا-آلیا_آلیاس نیستم 



    میگم چطوره خودتو به زحمت نندازی و همون "سپیده" صدا کنی؟
    چون هم آیدین امتحان داره هم همه ی ما گفتیم بهتره بعد از امتحانات بذاریم.
    ???????realelelelelelelely
    سپیده جون /سپیده خانم سپیده جان و ....
    یعنی واقعا این قدر انتظار بکشیم
    چه غم انگیز
    خیلی سخته
    انتظار سخته


    بابا دیگه بچه رو خورد کردین رفت!!بسه!
    به دیدگاهای تو نمیرسه کمند جان!;)
  • کمند سلیمانی
  • وااییییییییییییی =)) عالی بود دیدگاها
    کیانا مثله همیشه با علم اثبات می کنه! :)) (در واقع با زبان فازسی!!)
    آیدین =)) زن و بچه؟ وای خدا شما ها رو نکشه =)) مردم انقدر خندیدم!کی فکرشو می کرد؟تصور آیدین با زنو بچه چقدر سخته!
    سپیده داری رکورد آسیب شناسی 1طنزی ها رو میشکونیا!
    صرفا جهت اطلاع طرفداران کولاک==> قسمت بعدی ، بعد امتحانات
    aliaa12>ببخشید یادم رفت اینو بگم.بعد از امتحانات.
    کیانا>تو فوق العاده ای!!!!!!!!به هرحال من دیگه مجاب شدم!البته اول فکر میکردم درسته ها ولی بنا به احتمالات احساس کردم غلطه!!
    پویا>میشه گذاشت ولی انتشارش با خداست!!!!!!
    aliaa12>یکی از درگیری های ذهنی من اینه که آیا اسم شما آلیا است؟!
    یکی دیگه از درگیری های ذهنی من اینه که آیا آیدین بعد از خوندن نظرهای شما همه ی قسمت های کولاک را delete می کنه یا نه!
    *هرچند من هرگز داستان قشنگمو(:دی) با نوشتن مقوله ی ازدواج خراب نمیکنم!:|
    سپیده جان 
    قسمت دوم طوفانت کی شروع میشه؟
    امضا:طرفدار
    پویا خان
    مگه آیدین چشه؟؟
    یه بچه ای مثل خودش پیدا می کنه دیگه(آیدین نفس عمیق فراموش نشود)
     واقعا نظریت انقلابی بود پویا خیلی حال کردم!!! (  """""""""""""""""""")    

    آجر=>خوب مگه حتماً باس بشناسیمش.
    اصن مگه کسی که آیدین رو بشناسه زنش میشه(خونسردی تو حفظ کن آیدین تو یه آدم متمدنی).
    اصن مگه سپیده خانم گفته میخواد به آیدین زن بده؟؟؟؟
    البته جداً اگه بده جالب میشه.
    پرهام خان 
    کولاک کردیم چون همه بروبچ طوفانی حضور دارن
    پویا خان 
    احیانا کی می خواد زنش بشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    از آیدین می خوام خونسردیشو حفظ کنه

    کیانا
    واقعا میشه بهت افتخار کرد 
    بااین که موضوع حل شده بود 
    ولی ممنون از اثبات  و تنویر افکار عمومی
    فقط یه دختر اعصاب داره اینقدر بنویسه خلاصه مینوشتی راحت تر بودی  <مقاله ای به عنوان کامنت >
    الحق که کیانایی  
    wow

    کلا اغلب اوقات کیانا حکم خاتم رو داره.
    با دست پر ماجرا رو ختم می کنه.
    سپیده پارسا=> در ادامه داستان آیدین رو با زن و بچه بذارین.
    امتحانی هم میشه برای آیدین برای سنجیدن جنبه اش.
    ببینیم بی تغییر انتشار میده یا نه؟؟؟؟
    حس احتمالی آیدین بعد خوندن دیدگاه: کصافط.

    طی تحقیقات بنده در زبان فارسی 3 و لغت نامه ی دهخدا، اینا به دست اومدن:

    اسم + گین --> صفت
    اسم + ناک --> صفت

    ناک: لفظی است که به جهت بیان اتصاف موصوف به صفتی در آخر کلمات می آورند، زیرا که دلالت می کند بر داشتن چیزی چون به لفظی ملحق شود همچو طربناک و غمناک و مانند آن . (برهان قاطع). این کلمه بصورت پساوند به آخر اسم آید و افاده ٔ معنی : «با»، «پُر»، «ور»، «مند»، «آور»، «گین »، «گن »، «دار» و «آلود» کند.

    - خشمناک ؛ پرخشم . خشمگین :
    از میان ایشان بیرون رفت خشمناک . (قصص الانبیاء ص 133).

    شه در او دید خشمناک و درشت
    بانگ برزد چنانکه او را کشت .  نظامی .

    شه از گفته ٔ رایزن خشمناک
    بپیچید چون مار بر روی خاک .  نظامی .

    نشستن ترا خامش و خشمناک
    درانداختن زنگیان را به خاک .  نظامی .

    پیش پدر آمدخشمناک . (گلستان ).

    پس نگران نباشین دوستان! خشمناک هم درسته!
    از آن در گفتار خویش بهره برید! گوارای وجودتان باد! :دی

    بعد حالا درسته کلا اینجا دستور زبان فارسی از هر جهت مورد تحریف و تحقیر و تهاجم و ... قرار میگیره، ولی توی پستای دخترا لازم نیس دنبال این چیزا بگردین! ما به طور فطری یاد گرفتیم که درست حسابی حرف بزنیم!!
    دیدگاه های این پستم داره کم کم کولاک میکنه ها !!!!
    کمند جان 
    منم موافقم که خشمگین قشنگ تره
    سپیده جان 
    تو زندگی همه پیش میاد

    اهمم!الان فرهنگ لغت رو نگاه کردم!دماغ سوخته هم خودتونین!من فکر کردم نداریم خو!:|
  • کمند سلیمانی
  • وای انتظار چه فداکاری هایی رو داریا!
    خشمناک در اصل غلطه باید خشمگین استفاده بشه واسه اون جمله!

    سپیده جان 
    خشمناک نداریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
    فردا برا تشریش می کنم الان وقت ندارم
    مینین>به خود آیدین بگین فرضیه رو واستون توضیح بده!
    +من معمولا یه جمله میگم ولی عمیق!!:دی
    aliaa12>غلطه ها!خشمناک نداریم که!!!خشمگین!اصلا از کیانا می پرسیم!
    +من اون قسمت شعرا رو نفهمیدم!!!!!میشه با رسم نمودار و با بیان فرمول توضیح بدین؟
    پویا>حالا بیخیال شو دیگه!!!شیطونه میگه در ادامه ی داستان آیدینو با زن و بچه بذارما!!!!!!
    پرنیان جانمان>والا!!کل محیطزیست و خراب کرد!ممنون می باشم!:دی
    همچنان کیانای عزیز>نه!من دوستان رو یکم متین و موقر تصور کردم وگرنه به زنگ گوشی هم اندیشیده بودم!!(چه فعلی!ببخش!:دی)
    کمند>حالا تو به خاطر من یه بای بگو خو!!!!! اِه!
    رها>خب زده ماشینت رو داغون کرده میخواستی با ملایمت باهاش برخورد کنی!!؟!:))

    +++آیدین خودتم جواب دیدگاها رو بده دیگه!!!! اَه!
    کیانا خانم
    لحن شما را شنیدیم
    ممنون از اطلاع رسانی
    فک کنم لحن دیدگاه قبلی من بد دریافت شده!! بیشتر لحن گیجی داره تا خشونت!!
  • کمند سلیمانی
  • آیدین خان**
    والا!!! :))
    آیدین جان 
    آیدین جون 
    آیدین خوان
    یکم زود کنکوری شدی!!!
    این همه بحث در موردت شد 
    یه نظر نمینمایی
    کمند جان 
    شما لطف دارین 
    ولی
    منو رشته ادبیات؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    با توجه به این که 2 نمره شعر آخر ورقه رو نمینویسم همیشه 18 میشم
  • کمند سلیمانی
  • اُه مای گاد توام که نمی تونی فارسی اسپیک کنی بهار!آره دیدم چقدر پانشوالی! :||
  • کمند سلیمانی
  • aliaa احیاننا رشته ادبیات نیستی؟ :))
    والا این سپیده منو رها و کیانا رو بدجور وحشی نشون داده ها :))
    کیانا جان منظورم دقیقا خشونت این کامنت آخریت بود 
    حتما در زمینه خشونت نیاز به تشریح نیستین دیگه 
    رها جان با تشکر از شما
    من کلا تعادل ادبیاتی ندارم(البته این خودش نوعی تعادله):
    D:

    :|
    سپیـــــــــده جاااان !! من و این همه خشونت؟؟؟؟ :|
    کلا قسمت اولش خوب بود ^_^ دوستش میداریم :)

    در رابطه با بقیه ی نظرا فقط میتونم بگم که : خسته نباشیـــن ...
    جناب aliaa شما هم خیلی خوب شعر میگینا ;)
    0_0
    ها؟؟!
    من سخنی ندارم!!
    +کیان+ا نداریم!! کیانا! خیلی سلیس و روان!!
     چو گردن در دل  کمند است آیدین
    برگرفت از این مصراع از خاقانی (در گردن دل است کمند معنبرش)و
    این بیت از سعدی (من بیچاره ٔ گردن به کمند-چه کنم گر به رکابش نروم)



    بهار جان
    همه دخملا همینو میگن {مخصوصا از نوع بهاری}
    کمند جان 
    سخنان آخری  ز آیدین بود ولی با این حال :
    یعنی 
    کمند دور گردن حلقه زده است  و کیان + ا    هم  خشونتش در رابطه با غلط گیر مد نظر است
    پس 
    جمله آخر  اشاره به 
    کیانا و کمند نگاه شریفی به او انداختند که ز ازل تا به ابد کام فرو گرفت!
    دارد 
    و آدم عاقل و ناعاقل از این مخاطرات مخوف دوری می ورزد
    I'm usually punctual kamand
  • کمند سلیمانی
  • In akharia ro nafahmifam aliaa :|
     چو گردن در دل  کمند است آیدین
    و کیانا ه م که دیگه حرفی نداره 
    سکوتت کاملا درست بود 
    و تا ابد در سکوت بمان مگر که ادین شوی
    چه گویم زآن ، کمند مشکبو
    اثرات زمین شناسی و شیمی هست کمی فلسفه تا اسطوره
    آدین = آیدین 

    کیانا خانم یا همون دخمله
    غلط گیر بیچاره این وسط چه گناهی کرده  که به کشتنش میدی!!!!!!!
    خو غلط گیرو بده من 
    چرا خشونت آخه
    البته آیدین حقشه هرکاری خواستی باهاش بکن (با عرض ارز ارظ عرظ ارز عرز (ازدست عربی)پوزش از آیدین )

  • کمند سلیمانی
  • آدین؟!

  • کمند سلیمانی
  • کیانا جان چیز عجیبی نیست منم اول فک کردم زنگ گوشیشه دوباره ه خوندم فهمیدم داشته به سگه می گفته!
    اقا من نمی گم بای! :| در این یه مورد باید بدون خداحافظی قطع می کردم!!
    بعد راستی چه کاریه خب یه زنگ میزدم به بهار دیگه!بیام یاهو حالا آن باشه نباشه حالا سه ساعت تایپ کنم اون جواب بده....!!!
    "- هــِ...!!!!! وایییییییییی!" این چیه؟؟!
    من میخوام یه اعتراف خوشگلی بکنم!! :دی
    فک میکردم «چخه!!! چخه!!! برو دیگه!!!!!! اَه!» زنگ گوشی علیرضاس! :دی
    تقصیری هم ندارما!! با وضعیتی که الآن زنگ گوشیای ملت داره، اصن بعید نیس 1400 این زنگ گوشیا این جوری بشه!
    بعد تازه خیلی ریتمیکه!! یه بار سعی کنین با ریتم بخونینش، حق میدین به من! :دی
    +«آدین به این   دخمله ،کیانا، بگو : میدونی غلط گیر چنده ؟؟؟؟؟؟؟
    حیف بره سطل آشغال .» صندلیا آیا حیف نیستن به راستی؟!

    من که مثل همیشه دیر میرسم..
    آیدین آخه هنر به قیمت آسیب زدن به محیط زیست؟ :|
    سپیده خیلی خوشم اومد مشتاقانه منتظر قسمت بعدیم
    درضمن آیدین یکم یادبگیر از سپیده :|
  • کمند سلیمانی
  • پویا =))
    ببین اگه در نظر بگیریم آیدین هر دو سال یه ترم بخونه(با همه ی واحد های حذفی :دی) میشه گفت که خعلی خعلی خعلیـــــــــــــــــــــــ طول می کشه تا بتونه بره دکترا بخونه! و همچنین فرمایش کیانا کاملا درسته :)
    ببخشیدا آیدین :دی
    عاغا اصن سگ خورد.
    آیدین،تا 1400 میشه 25 سالش.
    با آیدینی که من می بینم،تا اون موقع 2تا بچه داره خوب.
    استاد خوب مراعات می کنه:D
    albate khob in ke sooti nist.
    in janeb khod ostade sooti am.
    doostani ke oun moghe ha ke man mineveshtam ro yadeshoone
    mitoonan tasdigh konn. :D
    ای سپیده ه ه پارسا
    خشمناک از نظر گرامری غلط نیست
    ِِِ
    wOw
    چقدر پیچیده بود آدین
    بهتره یه کم با دانشجو های دکترا وقت بگذرونی آدین
    راستی تا اون روز نمیشه آنلاین سر دفتر مجله حاضر شد یا کمند ....
    آدین دفعه بعد منتظر دخترا نمون که کلا آدم و مخصوصا غیر آدم  رو تو بلاتکلیفی می(زظ ض )ارن 
    آدین خیلی آدینی
    آدین به این   دخمله ،کیانا، بگو : میدونی غلط گیر چنده ؟؟؟؟؟؟؟
    حیف بره سطل آشغال .
    آدین اون فرضیه هم برام بفرستی بدم نمیاد از نظر ابعادی نمیتونم بسطش بدم
    آدین از آدین بدم میاد بهش بگو 
    عمرا نکته آخری رو بگیری آدییین
    ٌWoW

    fogholade booooood! afarin sepide

    faghat mishe ye tozihati dar morede FARZIYE MONESH DAR BO'DE HASHTOM(!) bedi? :D

    ba baghiash moshkeli nadashtam!faghat in tike mobham bud...:D

    migam cheghad naghshet sangin bud tu in ghesmat sepide jan!

    jomleye amighi gofti!!!!! :P

    سارا>ستاره واسه این جمله بود که نمیدونم چرا یادم رفته بود بذارم:

    *واژه ی خشمناک از نظر گرامری غلط است!!اما با توجه به صلاحدید نویسنده به کار رفته!


    پویا دولتی>بله!استاد دانشجوی دکترایی که هنوزم که هنوزه با غلطگیر نقاشی میکشه رو میندازه بیرون!!(از اونجایی که من خیلی با جو دانشگاه آشنام اینو میگما!!! :|) البته من سربازیم در نظر گرفتم!!!!!
    پرهام>خودش بره بخره به ما چه!!!!:دی
    کیانای عزیزم>سنگ خوبه؟(واسه دفعه ی بعد!)
    #####>:| اول تبریک میگم بابت خلاقیتتون واسه انتخاب اسم!!بعد هم ببخشید!!!!!
    کمند و نسیم و بهار جون>الان سعی میکنم خوشحالیم رو با گفتن "خیلیییی ممنون"بروز بدم!!:)
    سارا>اِه!من اینو نوشته بودم چرا پس اینجا نیست!؟خب ستاره زده بودم گفته بودم که "
    +فکر نکنم!!!

    و در آخر!دوستان هر وقت فکرکردین افتضاح نوشتنم بگین که من دقیقا بدونم چه زمانی باید برم تو افق خودمو محو کنم!! :(
    پویا: ارشد کلا دو سال؟! شما پایان نامه رو هم در نظر بگیر بی زحمت!!
    خوبه ممنون... منتظر قسمت های بعدیم...

    پرسش هایی که پیش آمد:

    -چرا کنار "خشمناک"ستاره زده شده؟؟منو تو این موقعیت قرار ندین!

    -سپیده جان!آیا همه با اصطلاح "نگاه شریف" به همان معنایی که ما میدونیم آشنایی دارن؟؟

    دیگر سخنی نداریم!

    آهاااااان!خیلی خوب بود!;)

    کمند:
    خوب آیدین از اونجایی که هم سن منه با کنکور 94، میره دانشگاه(ایشالا)
    سال98 لیسانس می گیره،وسال 1400 ارشدش تموم میشه خوب دیگه.
    و با هوش سر شارش همون سال 1400 دکتری قبول می شه دیگه.

    پاسخ:
    ممنون که چنین توانایی ای رو در من دیدید!
  • کمند سلیمانی
  • Pouya!!!!chetori b in natije reCD vaqean??????
    sepide ali bud harf nadasht!!!
    Kinia va raha -->ma cheqadr vahshima mn char ta ostekhun kiana jozve raham k kollan dava dare :))
    ali bud sepide hal kardam
    Aidin to k hanjz qaltgir dastrte =))
    asheqe kulakam dg foqoladast foqolade didgahaye kiana junam hamintor 
    جالب بود اما قبلنا خعلی خعلی مطالبت جالب تر بود
    «دانشگاه تهران» :) چرا شریف نه؟!
    «یه جزوه به کله ی آیدین اصابت کرد!» جزوه حیفه! من معمولا در این مواقع از اجسامی کم ارزش تر (و البته سخت تر!!) استفاده میکنم!!
    «تو سردبیر یه مجله بودی، ...» اوا! من اینجا سردبیر مجله ام؟! :) (در تمام طول عمرم خودمو مث هر چیزی که فکرشو بکنی تصور کرده بودم جز سردبیر یه مجله!! برام خیلی جالب بود که این شغلو بهم دادی سپیده!)
    «- چخه!!! چخه!!! برو دیگه!!!!!! اَه!» =))
    + سپیده داستانو بسیـــار خوب شرو نموده ای! اصن خیلی خوب بود!

    ++ پویا تعداد انگشتای تو چنتاس که با یه حساب سرانگشتی به این نتیجه رسیدی که آیدین 1400 داره دکترا میخونه؟!

    واسه قسمت اول خوب بود !!!
    آیدین همینجوری پیش بره فکر کنم تا قسمت سوم چهارم باید واسش دوباره غلط گیر تازه بخرین :v
    سال 1400؟؟
    دانشگاه؟؟؟
    بعد استاد میخواد آیدین رو بندازه بیرون؟؟؟
    با حسابه سر انگشتی آیدین اون موقع داره دکترا می خونه.
    استاد دانشجوی دکترا رو می اندازه بیرون.؟؟؟
    جز این همه چی خوب بود.
    خیلی روون هم نوشته شده.
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی