کرده ام ازدست این فرهنگ، هنگ!
گشته از عشقت دلِ دلتنگ، تنگ
بعد"شیرین" شد تب "فرهاد"، حاد
(این خبر را مرکز امداد، داد!)
گفت در پیشت شبی کفاش، فاش:
هست گویا معبر خشخاش، خاش!
با عبورت می شود جالیز، لیز
جعفری می رقصد وگشنیز، نیز!
بانگاهت می زند "عطار"، تار
"مولوی" غش کرده و "گلزار"، زار
می شود در گردنت زنجیر، جیر
می کند در دست تو کفگیر، گیر
هرکه بر اشعار من خندید، دید
می شود با یادِ تو تبعید، عید!
کرد پیشت آدم سالوس، لوس
باتو شب ها می شود کابوس، بوس!
کیمیا کردی وشدشاغول، غول!
باکلامت می خورد"شنگول"، گول!
وقت خشمت می شود"تیمور"، مور
رفته "نادر" تا حد مقدور، دور!
چون به حرف آیی شودخاموش، موش
گفته هایت راکندخرگوش، گوش!!
می کنی ازبهرمااندام، دام
پیش زلفت می شود"خاخام"، خام
این خبر را می زند نجار، جار:
هست در اطراف توبسیار، یار
کاسه ات را می زند ابلیس، لیس
(هست بخش دوم ساندیس، دیس!)
گشته ام از دست استدلال، لال
رفته گویا از دل "خوشحال"، حال.
«امیرحسین خوشحال»
- ۴۶ دیدگاه
- ۱۳ مرداد ۹۴ ، ۲۱:۵۴