کمی تا قسمتی طنز

جدیدترین مطالب طنز

به زودی همچین راه میفتد که کف کنید!

پیام های کوتاه
مطالب پربحث‌تر
آخرین دیدگاه‌ها
  • ۱۷ ارديبهشت ۰۲، ۱۴:۴۷ - ناشناس
    عجب!
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «محو» ثبت شده است

بی تو پیچیده ست در گوشم صدای دیگری
چشم من در چشم های آشنای دیگری


زودتر - از آنچه باید - پیر گشتم ! مادرم -
کاشکی میکرد در حقم دعای دیگری!


مستجاب الدعوه بودم تا به امروز؛ اینقَدَر –
سجده میکردم اگر سمت خدای دیگری


زود شستم باخبر میشد و میفهمید اگر-
پای من می رفت توی کفش های دیگری!


آمدم دنبال تو تا پاتوق آن روزها !
نه در آن جا بودی و نه هیچ جای دیگری!


بعد تو دیگر سفر چیزی به غیر از این نبود:
رفتن از یک انزوا تا انزوای دیگری!


برنگشتی از سفر تا اینکه کم کم در افق
جای پایت محو شد با جای پای دیگری!

  • آیدین