کمی تا قسمتی طنز

جدیدترین مطالب طنز

به زودی همچین راه میفتد که کف کنید!

پیام های کوتاه
مطالب پربحث‌تر
آخرین دیدگاه‌ها
  • ۱۷ ارديبهشت ۰۲، ۱۴:۴۷ - ناشناس
    عجب!
نویسندگان

۱۱۸ مطلب در تیر ۱۳۹۲ ثبت شده است

ی روز یک زن و مرد ماشینشون با هم تصادف ناجوری می کنه. بطوریکه ماشین هردوشون بشدت آسیب میبینه. ولی هردوشون بطرز معجزه آسایی جون سالم بدر می برن.

وقتی که هر دو از ماشینشون که حالا تبدیل به آهن قراضه شده بیرون میان، رانندهء خانم بر میگرده میگه:


- آه چه جالب شما مرد هستید!…. ببینید چه به روز ماشینامون اومده! همه چیز داغون شده ولی ما سالم هستیم! این باید نشونه ای از طرف خدا باشه که اینطوری با هم ملاقات کنیم و ارتباط مشترکی رو با صلح و صفا آغاز کنیم!

مرد با هیجان پاسخ میگه:

- اوه … “بله کاملا” …با شما موافقم این باید نشونه ای از طرف خدا باشه!

بعد اون خانم زیبا ادامه می ده و می گه:

- ببین یک معجزه دیگه! ماشین من کاملن داغون شده ولی این شیشه مشروب سالمه. مطمئنن خدا خواسته که این شیشه مشروب سالم بمونه تا ما این تصادف خوش یمن که می تونه شروع جریانات خیلی جالبی باشه رو جشن بگیریم!

و بعد خانم زیبا با لوندی بطری رو به مرد میده.

مرد سرش رو به علامت تصدیق تکان میده و در حالیکه زیر چشمی اندام خانم زیبا رو دید می زنه درب بطری رو باز می کنه و نصف شیشه مشروب رو می نوشه و بطری رو برمی گردونه به زن.

زن درب بطری رو می بنده و شیشه رو برمی گردونه به مرد.

مرد می گه شما نمی نوشید؟!


زن لبخند شیطنت آمیزی می زنه در جواب می گه:

- نه عزیزم ، فکر می کنم الان بهتره منتظر پلیس باشیم !!!

  • پوآ عسکری

ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﭘﺴﺮﺵ ﻣﻲ ﮔﻪ :

ﺑﺮﻭ ﻳﻪ ﻧﻮﺷﻴﺪﻧﻲ ﻭﺍﺳﻢ ﺑﮕﻴﺮ

ﭘﺴﺮﻩ : ﻛﻮﻻ ﻳﺎ ﭘﭙﺴﻲ؟

ﺩﺧﺘﺮﻩ : ﻛﻮﻻ

ﭘﺴﺮﻩ : ﺩﺍﻳﺖ ﻳﺎ ﻋﺎﺩﻱ؟

ﺩﺧﺘﺮﻩ : ﺩﺍﻳﺖ

ﭘﺴﺮﻩ : ﻗﻮﻃﻲ ﻳﺎ ﺷﻴﺸﺔ؟

ﺩﺧﺘﺮﻩ : ﻗﻮﻃﻲ

ﭘﺴﺮﻩ : ﻛﻮﭼﻚ ﻳﺎ ﺑﺰﺭﮒ؟

ﺩﺧﺘﺮﻩ : ﺍﺻﻼ ﻧﻤﻴﺨواﻡ .. ﻭﺍﺳﻢ ﺍﺏ ﺑﻴﺎﺭ

ﭘﺴﺮﻩ : ﻣﻌﺪﻧﻲ ﻳﺎ ﻟﻮﻟﻪ ﻛﺸﻲ؟

ﺩﺧﺘﺮﻩ : ﺍﺏ ﻣﻌﺪﻧﻲ

ﭘﺴﺮﻩ : ﺳﺮﺩ ﻳﺎ ﮔﺮﻡ؟

ﺩﺧﺘﺮﻩ : ﻣﻴﺰﻧﻤﺘـــــــــﺎ

ﭘﺴﺮﻩ : ﺑﺎ ﭼﻮﺏ ﻳﺎ ﺩمپایی؟

ﺩﺧﺘﺮﻩ : ﺣﻴﻮﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻭﻥ

ﭘﺴﺮﻩ : ﺧﺮ ﻳﺎ ﺳﻚ؟

ﺩﺧﺘﺮﻩ : ﮔﻤﺸﻮ ﺍﺯ ﺟﻠﻮ ﭼﺸﺎﻡ

ﭘﺴﺮﻩ : ﭘﻴﺎﺩﻩ ﻳﺎ ﺑﺎ ﺩﻭ؟

ﺩﺧﺘﺮﻩ : ﺑﺎ ﻫﺮﭼﻲ ﺑــــــﺮﻭ ﻓﻘﻂ ﻧﺒﻴﻨﻤﺖ

ﭘﺴﺮﻩ : ﺑﺎﻫﺎﻡ ﻣﻴﺎﻱ ﻳﺎ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺮﻡ؟

ﺩﺧﺘﺮﻩ : ﻣﻴﺎﻡ ﻣﻴﻜﺷﻤــــــــﺖ

ﭘﺴﺮﻩ : ﺑﺎ ﭼﺎﻗﻮ ﻳﺎ ﺳﺎﻃﻮﺭ؟

ﺩﺧﺘﺮﻩ : ﺳﺎﻃـــــــــﻮﺭ

ﭘﺴﺮﻩ : ﻗﺮﺑﺎﻧﻴﻢ ﻣﻴﻜﻨﻲ ﻳﺎ ﺗﻴﻜﻪ ﺗﻴﻜﻪ؟

ﺩﺧﺘﺮﻩ : ﺧـــــﺪﺍ ﻟﻌﻨﺘﺖ ﻛﻨﻪ .. ﻗﻠﺒﻢ ﻭﺍﻳﺴﺎﺩ

ﭘﺴﺮﻩ : ﺑﺒﺮﻣﺖ ﺩﻛﺘﺮ ﻳﺎ ﺩﻛﺘﺮﻭ ﺑﻴﺎﺭﻡ ﺍﻳﻨﺠﺎ؟

  • محمدرضا اکبری
قابل توجه دخترااااااان:
.
.
.
.
میدونستید بر طبق اصل 124 ماده قانون مجازات اسلامی اگه 1 مرد با 1 زن مجرد تصادف کنه و منجر به نقص عضو او بشه باید با او ازدواج کنه ..؟
فقط هول نشید .. خیابون پر ماشینه .. این ماشین نشد .. ماشین بعدی ...!
  • آیدین
خونه ی مادر بزرگه الان آپارتمانه
خونه ی مادر بزرگه استخر و لابی داره
خونه ی مادر بزرگه wifi ی مفتی داره
... خونه ی مادر بزرگه دیش و LNB داره
کنار خونه ی اون همیشه پارتی برپاست/
پارتیهای محله پر شور و شوق و غوغاست
مادر بزرگه الان مازراتی سواره/
رنگ موهاشم هر روز جور واجورو باحاله..
خونه ی مادر بزرگه الان اپارتمانه
خونه ی مادر بزرگه استخر و لابی داره
خونه ی مادر بزرگه wifi ی مفتی داره
خونه ی مادر بزرگه دیش و LNB داره
مادر بزرگه الان شلوار جین می پوشه/
کفش کالج و کیفش همیشه روبه روشه
مادر بزرگه هرشب Gem Tv رو میبینه/
خرم سلطان و سنبل لامیارو میبینه
خونه ی مادر بزرگه هنوز خیلی باحاله
خونه ی مادر بزرگه حرفای خاصی داره
  • آیدین

بعد از پایان تحصیلاتش برای ارشاد و راهنمایی مردم به محل زندگی اش بازگشت.

چند ماهی در کسوت روحانیت به مردم خدمت می کرد، تا اینکه

زنی برای پرسش مساله ای که برایش پیش آمده بود پیش حسین می رود.

از حسین می پرسد که فضله ی موشی داخل روغن محلی که حاصل چند ماه زحمت

و تلاش ام بود افتاده است، آیا روغن نجس است؟ حسین با وجود اینکه می دانست روغن نجس است،

ولی اینرا هم می دانست که حاصل چند ماه تلاش این زن روستایی،

خرج سه چهار ماه خانواده اش را باید تامین کند، به زن گفت نه همان فضله و مقداری از اطراف آنرا در بیاورد

و بریزد دور،روغن دیگر مشکلی ندارد. بعد از این اتفاق بود که حسین علی رغم فشارهای اطرافیان،

نتوانست تحمل کند که در کسوت روحانیت باقی بماند. این اقدام حسین به طرد وی از خانواده نیز منجر شد.

 

اگر گفتید این مرد کی بوده؟

  • محمدرضا اکبری

دختر موجودی است که وقتی تعجب میکند میگوید واااااااااا!!

و وقتی خوشحال است میگوید بمیری الهییییییی!!

وقتی غمگین است آه میکشد.

و وقتی میترسد جیـــــــغ بنفش میکشد .

وقتی بدش می آید میگوید ویششش .

وقتی خوشش می آید میگوید ووییییی.

همه عناصر ذکور گیتی در عشق او واله و سرگردانند.

و از سوسک اصولا نمیترسد بلکه چندشش میشود

✔ درخت مکر زن صد ریشه دارد / فلک از دست زن اندیشه دارد!

  • محمدرضا اکبری

در اولین نشست خبری دکتر حسن روحانی،‌ خبرنگاری از ایشان پرسید:‌آیا شما قصد درو کردن مدیران دولت دهم را دارید؟ ایشان با اشاره به نماد تدبیر و امید یا همان کلید معروفش، گفت: من کلید دارم،‌ نه داس!

اگر ایشان کلید دارد و قفل ها را با آن باز می کند، ما هم قلم داریم و طنز می نویسیم، پس امیدواریم شوخی های ما را همین اول کاری به دل نگیرند، چون می خواهیم با توجه به دیالوگ ایشان، پیش بینی کنیم که رییس جمهور آینده در پاسخ به سوالات مردم چه چیزهای دیگری ممکن است بگوید.

 

مردم- قرار است تورم را مهار کنید؟

رییس جمهور- من کلید دارم، نه طناب!

*

مردم- قرار است آمار اشتغال و ازدواج را بالا ببرید؟

رییس جمهور- من کلید دارم، نه آسانسور!

*

مردم- قرار است ریشه فقر را در کشور بخشکانید؟

رییس جمهور- من کلید دارم، نه سشوار!

*

مردم- گفته بودید قرار است تحریم ها را محو کنید؟

رییس جمهور- من کلید دارم، نه پاک کن!

*

مردم- کی می توانید مشکلات را حل کنید؟

رییس جمهور- من کلید دارم، نه قاشق چایخوری!

*

مردم- قصد دارید تولید کننده های برتر را تشویق کنید؟

رییس جمهور- من کلید دارم، نه بوق و شیپور!

*

مردم- پس حتما قرار است در بازارهای دنیا را به روی ایران باز کنید؟

رییس جمهور- خوب... راستش... من کلید دارم، نه شاه کلید!

*

 

ترانه مرتبط:

دل من قفل شده و معطل یک کلیده

یکی اونو دزدید و رفت بگو بینم اونو کی دیده؟!

 

شعر مرتبط:

شعار من که تدبیر و امید است

نمادش هم که می دانی، کلید است!

اگرچه رنگ تبلیغم بنفش است

به لطف حق، بنفشم روسپید است!

  • آیدین

در اینجا چهار میز است

        و پشت هر میزی چهار مدیر

                    و پشت هر مدیری چهار فامیل

                                           و پشت هر فامیل قرص!

در اینجا چهار کوچه است

       و پشت هر کوچه چهار خانه

                   و پشت هر خانه چهار دیوار

                                      و پشت هر دیوار چهار معامله

                                                 و پشت هر معامله چهار پورسانت!

در اینجا چهار اتوبان است

          و توی هر اتوبان چهار باند

                    و توی هر باند چهار صد ماشین

                                          و توی هر ماشین یک نفر!

در اینجا چهار خیابان است

         و در هر خیابان چهار اتوبوس

                   و در هر اتوبوس چهار صد مسافر

                                و در جیب هر مسافر چهار هزار ریال پول نقد!

در اینجا چهار پارک است

        و در هر پارک چهار نیمکت

                 و بر هر نیمکت چهار جوان

                                   و در دست هر جوان مقداری سماق!

  • آیدین

  • آیدین

روزی، وقتی هیزم شکنی مشغول قطع کردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود ،

تبرش افتاد تو رودخونه!

وقتی در حال گریه کردن بود یه فرشته اومد و ازش پرسید: چرا گریه می کنی؟

هیزم شکن گفت که تبرم توی رودخونه افتاده. فرشته رفت و با یه تبر طلایی برگشت.

” آیا این تبر توست؟”

هیزم شکن جواب داد: ” نه”

فرشته دوباره به زیر آب رفت و این بار با یه تبر نقره ای برگشت و پرسید که آیا این تبر توست؟

دوباره، هیزم شکن جواب داد : نه

فرشته باز هم به زیر آب رفت و این بار با یه تبر آهنی برگشت و پرسید آیا این تبر توست؟

جواب داد: آره.

فرشته از صداقت مرد خوشحال شد و هر سه تبر را به او داد

و هیزم شکن خوشحال روانه خونه شد

یه روز وقتی داشت با زنش کنار رودخونه راه می رفت زنش افتاد توی آب.

هیزم شکن داشت گریه می کرد که فرشته باز هم اومد و پرسید که چرا گریه می کنی؟

اوه فرشته، زنم افتاده توی آب

فرشته رفت زیر آب و با جنیفر لوپز برگشت و پرسید : زنت اینه؟

هیزم شکن فریاد زد ” آره ”

فرشته عصبانی شد. ” تو تقلب کردی، این نامردیه”

هیزم شکن جواب داد : اوه، فرشته من منو ببخش.

سوء تفاهم شده. میدوونی، اگه به جنیفر لوپز ” نه” میگفتم تو میرفتی

و با کاترین زتاجونز می اومدی. و باز هم اگه به کاترین زتاجونز ”نه” میگفتم تو میرفتی

و با زن خودم می اومدی و من هم میگفتم آره .

اونوقت تو هر سه تا رو به من می دادی اما فرشته، من یه آدم فقیرم

و توانایی نگهداری سه تا زن رو ندارم، و به همین دلیل بود که این بار گفتم آره!

  • محمدرضا اکبری