کمی تا قسمتی طنز

جدیدترین مطالب طنز

به زودی همچین راه میفتد که کف کنید!

پیام های کوتاه
مطالب پربحث‌تر
آخرین دیدگاه‌ها
  • ۱۷ ارديبهشت ۰۲، ۱۴:۴۷ - ناشناس
    عجب!
نویسندگان

۱۱۱ مطلب در مرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

دقت کردین ؟!؟

بهترین مکان برای خواب، خونه ی خود آدمه !

راحتترین لباس، لباس خود آدمه !

خوش فرمون ترین ماشین، ماشین خود آدمه !

بهترین جزوه، جزوه ی خود آدمه !

تمیزترین دست، دست خود آدمه !

بامزه ترین بچه، بچه ی خود آدمه !

ولی...

ولی...

خوشبوترین ادکلن، ادکلن کسیه که تو خیابون از کنارت رد میشه !

  • محمدرضا اکبری

درباره سریال | آرشیو قسمت ها | نویسنده: حمیدرضا مرادی | با همکاری: آیدین همتی

 

 مریدی ترسان نزد شیخ برفت و عرض کردند شیخا مریدت را دریاب که کابوسی دیدم بس عجیب.

   فرمود : خوابت بگوی ببینم.

  عرض کرد : در خواب بدیدم 3 غول به من حمله کردندی ، هر یک ز دو تای دگر فربه تر ، از چنگ هرکدام که رهیدم به دام دوتای دگر فتادم.

  شیخ فرمود :  آن سه غول قبض آب و برق و گازت باشند که در خواب هم رهایت همی نکنند.

  و مریدان بیهوش گشتندی.

  • حمیدرضا مرادی

ﺍﻣـﺮﻭﺯ ﺑﻪ رفیقم ﻣﯿﮕﻢ : ﮐـﻼﻏﻪ ﺑﺮﺍﻡ ﺧﺒـﺮ آﻭﺭﺩﻩ ﮐـﻪ
ﺳﯿﮕـﺎﺭ ﻣﯿﮑﺸﯽ ...
رفیقم ﻣﯿﮕــﻪ : ﺗﻮ ﭼﯽ ﻣﯽ ﺯﻧـﯽ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﻧـﯽ ﺑﺎ
ﭘﺮﻧـﺪﻩ ﻫﺎ ﺻﺤﺒﺖ ﮐﻨـﯽ؟

  • حمیدرضا مرادی

این کانال سه هم با این سریالاش !

اردلان چشاش سبز آبیه ، چشمای لعیا زنگنه هم سبزه؛

بعد معلوم نیست این دو تا بچه چشم قهوه ای به کی رفتن !

زدن تو کاسه کوزه ی قوانین وراثت!  :|

  • محمدرضا اکبری

با سلام.

مدتی پیش با مشکلاتی درباره ی سرویس آگاه سازی پیامکی کمی تا قسمتی طنز روبرو شدیم.

بطوریکه مدتی این سرویس غیرفعال بود.

اکنون با سرورهای سریع تر و قدرتمندتر این سرویس را بازسازی کردیم.

شماره اختصاصی سامانه پیامکی کمی تا قسمتی طنز نیز از شماره ی 30007546 به شماره ی زیر انتقال داده شد:

50002060

  • آیدین

درباره سریال | آرشیو قسمت ها | نویسنده: حمیدرضا مرادی | با همکاری: آیدین همتی

 

گویند بعد حذف چهار صفر از پول ملی روزی شیخ را گذر ، به دکانی فتاد.

چون شیخ نیک در قیمتها بنگریست دکاندار را فرمود : مطمئنی چهار صفر از جلوی ارقام برداشتی ؟

 عرض کرد : آری یا شیخ.

 شیخ آهی کشید و به ناله ای فرمود : کاش 4 صفر نیز از جلو تورم می برداشتندی.

 [و مریدان در آن زمان در دکان نبودندی از برای نعره ولی نقل است که بعدها قضای نعره ها به جا آوردندی]

  • حمیدرضا مرادی

ما به یکی گفتیم خدا به زمین گرم بِزَنتت ،

نام برده الان روی شن های سواحل آنتالیا داره آفتاب میگیره . 

فک کنم سوتفاهم شده با خدا !

  • حمیدرضا مرادی

یه بار با خانواده داییم رفته بودیم بیرون،

داییم پاش گرفت لبه جوب افتاد توی جوب!

دختر دایی گودزیلام اومده میگه بابا بابا صدای قوطی در بیار ضایع نشی!

 

✔قبول دارین بعضی دخترا با عینک آفتابی عینه هندونه در بسته میمونن؟!

عینکو بر میداره اصن تصورات آدم له میشه :|

  • محمدرضا اکبری

به نظر من خورشید، روزها بی جهت روشنه!

در اصل باید شب ها که تاریکه روشن باشه!

  • آیدین

درباره سریال | آرشیو قسمت ها | نویسنده: حمیدرضا مرادی | با همکاری: آیدین همتی

 

 گویند شیخ ، شبی تلویزیون رؤیت همی کرد و موسیقی زنده بدید که در آن سازها در زیر میز پنهان همی کردند.

وی را گفتند : یا شیخ چرا سازها را نشان ندهند ؟

فرمود : از آنجا که مردم با رویت سازها به غسل واجب روی آورند.

پس مریدان غش غش بخندیدند و جمله جمع را خوش آمد ! 

دگر بار پرسیدند : یا شیخ ، موسیقی بدون ساز به چه ماند؟

فرمود به عروس بی جهاز ، به کباب بی پیاز .

پس مریدان فغان و نعره زدند و سخت گریستند.

شیخ فرمود : زهر هلاهل ! کمی یواشتر . مردم خوابند.

پس مریدان بیهوش گشتند.

  • حمیدرضا مرادی