کبوتر با کبوتر باز باران با ترانه میخورد بر
بامش بیش برفش بیشتر آمدی جانم به قربانت ولی حالا
چرا عاقل کند کاری که باز آید به کنعان غم مخور خربزه
با پوست موزو میندازی زمین هوا میره نمیدونی تا کجا میره !