کمی تا قسمتی طنز

جدیدترین مطالب طنز

به زودی همچین راه میفتد که کف کنید!

پیام های کوتاه
مطالب پربحث‌تر
آخرین دیدگاه‌ها
  • ۱۷ ارديبهشت ۰۲، ۱۴:۴۷ - ناشناس
    عجب!
نویسندگان

بیاین چند دقیقه برای اونایی که با ماشینشون ساعت ها ترافیک رو تحمل میکنن
تا برسن باشگاه بدنسازی و سوار دوچرخه بشن!
سکوت کنیم….!
  • حمیدرضا مرادی

1- زیاد زندگی کنید تا عمر طولانی داشته باشید!
2- فراموش کردن دو چیز باعث مرگ زودرس می شود:  1- نفس کشیدن 2- بیدار شدن از خواب!
3- سیگار کشیدن سبب آزادی روح از زندان تن می شود!
4- پرهیز از ورزش تندرستی را رفع و نفس را تا ابد در سینه ماندگار می کند!
5- بکوشید روز را با بیدار شدن آغاز کنید و هنگام خواب کارهای سنگین انجام ندهید!
6- حرکت دادن چانه هنگام جویدن لقمه از ضعیف شدن و خارش دندان جلوگیری می کند!
7- کسی که می خندد دهانش باز و نفسش دراز و شکمش ساز می شود!
8- چند ساعت استراحت پس از یک خواب سنگین انسان را از ادامه ی زندگی بی نیاز می کند!
9- اگر مطالعه نمی کنید اقلاً روزی چند ساعت کتاب ، مجله یا چیزهای دیگری از این قبیل بخوانید!
10- برای این که چیزی را به یاد داشته باشید کافی است آن را فراموش نکنید!

  • آیدین

سال ها زن طلب معجزه از ما می کرد
روی نان،ماست سر سفره تمنا می کرد!

با حقوقی که فقط قیمت یک یخمک بود
کشک و دوغ و نمک و گوجه تقاضا می کرد!

به خیالش که سرِ دولت ما روحانی است
گله از آب و هوا؛خشکی صحرا می کرد!

مشکل خویش برِ عمه قمر بردم دوش
کو به هر دنگ و دغل حل معما می کرد!

دیدمش خنده کنان در شده زنبیل به دست
وانتی میوه در آن سمت تماشا می کرد...

گفتم این پول کلان را به تو کِی داد حمید؟!
گفت... آن روز که از درد خدایا می کرد...

هر که بود این همه زر را به عیالش تقدیم
زیر مشت و لگد و سیلی و تیپا می کرد!

گفت آن یار کزو گشت طلبکار،عیال
جرمش این بود: حقوق استده حاشا می کرد!

بی زنی در همه ی سال دلش بی غم بود
باز هم صحبت زن با ننه – بابا می کرد!

فیش دریافتی ار باز مدد فرماید
خود من هم بکنم آن چه که آقا می کرد!

شوهری کز کتک زن همه شب بیرون بود
سکته با دیدن هر دختر زیبا می کرد!

گفتمش این همه نکبت به سر بنده ز چیست؟!
گفت از آن خواهش زن بود؛ که کیانا می کرد!

 

  • آیدین

در یک شرکت بزرگ ژاپنی که تولید وسایل آرایشی را بر عهده داشت ، یک مورد تحقیقاتی به یاد ماندنی اتفاق افتاد:« شکایتی از سوی یکی از مشتریان به کمپانی رسید.او اظهار داشته بود که هنگام خرید یک بسته صابون متوجه شده بود که آن قوطی خالی است!».

با تاکید و پیگیری های مدیریت ارشد کارخانه بلافاصله این مشکل بررسی و دستور صادرشد که خط بسته بندی اصلاح گردد و قسمت فنی و مهندسی نیز تدابیر لازم جهت پیشگیری از تکرار چنین مشکلی را اتخاذ نمایند. مهندسان نیز دست به کار شدند و راه حل پیشنهادی خود را چنین ارایه دادند:

«مانیتورینگ خط بسته بندی با اشعه ایکس»

سیستم مذکور دراسرع وقت خریداری شد و با تلاش شبانه روزی گروه مهندسان ، دستگاه تولید اشعه ایکس و مانیتورهایی با رزولوشن بالا نصب شده و خط مزبور تجهیز گردید.سپس دو نفر اپراتور نیز جهت کنترل دایمی پشت آن دستگاه ها به کار گمارده شدند تا از عبور احتمالی قوطی های خالی جلوگیری کنند.

نکته جالب توجه در این بود که درست همزمان با این ماجرا ، مشکلی مشابه در یکی از کارگاه های کوچک تولیدی پیش آمده بود ، اما آنجا یک کارمند معمولی و غیرمتخصص آن را به شیوه ای بسیار ساره تر و کم خرج تر حل کرد :

 « تعبیه یک دستگاه پنکه در مسیر خط بسته بندی تا قوطی خالی را باد ببرد!»

 

ک.ف : همیشه به دنبال راه حل ساده تر باشیم!!

 

 

  • حمیدرضا مرادی

یه سری مهارتها هم هستن که توی شرایط خاص تقویت میشن،

مثل اینکه در ماه رمضان توی 10 دقیقه سه وعده غذا رو همراه با 2لیتر آب میخوریم!

 

✔ ای کاش انسانها همانقدر که ازارتفاع میترسیدند , کمی هم از پستی هراس داشتند

 

  آ.ن: امسال نمایشگاه کتاب نرفتم ، خودم تو خونه سیب زمینی سرخ کردم خوردم !  

 

  ک.ف: عربها هم مدام به هم گوشزد میکنن : عربی را فاس بداریم!  

 

  • محمدرضا اکبری

درباره سریال | آرشیو قسمت ها | نویسنده: حمیدرضا مرادی | با همکاری: آیدین همتی

  

روزی شیخ با مریدان اخبار نگاه همی کرد و در خبرها هیچ ندید مگر خبرهایی که از فرط شیرینی به باقلوا ماننده بودند !
هر خبر چون برمی آمد مسبب شادی بود و چون برون می رفت ممد شگفتی . پس بر هر خبر دو چیز واجب می شد : یکی خنده مریدان و دگر گریه ی شیخ.
برنامه بدانجا رسید که مجری زن تنها با اسم فامیل ، زیرنویس همی گردید.
مریدان شیخ را گفتند یا شیخ : دلیل ممنوعیت نام کوچک مجریان زن چه باشد ؟
شیخ فرمود : از آنجا که مردم با رؤیت اسم کوچکشان فاسد شوند !
پس مریدان غش غش بخندیدند و باهم بخواندند :
یا شیخ چشم تو جام شراب منه
یا شیخ اخم تو رنج و عذاب منه
شیخ فرمود : کوفت ! حالا دور برتان ندارد.
پس مریدان بیهوش گشتندی.

  • آیدین

از عشق های یه طرفه متنفرم!

مثل عشق به ته دیگ سیب زمینی

عشق به پنیر تبریز

عشق به بستنی میوه ای با دوتا اسکوپ شاتوت

عشق به آب زرشک

عشق به ذرت مکزیکی

 

  آ.ن: آقا وسط ماه رمضون دم ظهری زدی ما رو داغون کردی کـ! من برم بشکونم روزمو!  

  • محمدرضا اکبری

هرچند که روزه است حاجی رمضان

تا خرخره می خورد حقوق دگران

یک ذره غبار اگر رود توی گلوش

از بابت روزه می شود دل نگران

  • آیدین

یادم میاد بچه بودم

نوشابه خوردم تو مهمونی از تو دماغم اومد بیرون

همه حالشون بد شد

منم دماغم می سوخت مشتمو کوبیدم زمین

خورد تو قاشق,

قاشق پرت شد تو صورت بابا بزرگم

دندون مصنوعیش افتاد تو سوپ

دیگه همه از پای سفره در رفتن

  • محمدرضا اکبری

درباره سریال | آرشیو قسمت ها | نویسنده: حمیدرضا مرادی | با همکاری: آیدین همتی

  

شیخ را اطلاع همی دادند که قیمت بلیط هواپیما فزونی گرفته.

فرمود: آن پول ، دیه ی شماست که پیشاپیش ز شما همی گیرند.

پس مریدان گریستندی!



  • آیدین