کمی تا قسمتی طنز

جدیدترین مطالب طنز

به زودی همچین راه میفتد که کف کنید!

پیام های کوتاه
مطالب پربحث‌تر
آخرین دیدگاه‌ها
  • ۱۷ ارديبهشت ۰۲، ۱۴:۴۷ - ناشناس
    عجب!
نویسندگان

۵۵۰ مطلب توسط «آیدین» ثبت شده است

یه سری از آدما باید شعور و تربیت رو از وسایل الکترونیکی یاد بگیرن!

واااااالا! الان موبایل و سینمای خانگی هم روشن میشه سلام میکنن ...

  آ.ن: تاره نوکیا دستم میده !!!  

  • آیدین

ok ویندوز ok

ویندوز: ok ؟

  من: ok  :| 

  • آیدین

نشسته بود داشت تلویزیون میدید کـ یهو مرگ اومد پیشش …

مرگ گفت : الان نوبت توئه کـ ببرمت …

مرده یه کم آشفته شد و گفت : داداش اگه راه داره بیخیال ما بشو بذار واسه بعدا …

مرگ : نه اصلا راه نداره. همه چی طبق برنامست.طبق لیست من الان نوبت توئه

مرده گفت : حداقل بذار یه شربت بیارم خستگیت در بره بعد جونمو بگیر …

مرگ قبول کرد و مرده رفت شربت بیاره…

توی شربت ۲ تا قرص خواب خیلی قوی ریخت …

مرگ وقتی شربته رو خورد به خواب عمیقی فرو رفت…

مرده وقتی مرگ خواب بود لیستو برداشت اسمشو پاک کرد نوشت آخر لیست

و منتظر شد تا مرگ بیدار شه …
مرگ وقتی بیدار شد گفت : دمت گرم داداش حسابی حال دادی خستگیم در رفت !

بخاطر این محبتت منم بیخیال تو میشم و میرم از آخر شروع به جون گرفتن میکنم !

 

  آ.ن: سر هر کسی رو میشه کلاه گذاشت ، به غیر از مرگ!  

  آ.ن2: فردا آخرین امتحانم رو دارم ، بعد از اون کاملا" سرحال میام و در خدمتتون هستم.  

 

ک . ف : فعلن که متاسفانه یا خوشبختانه واست کار درست کردم و دوباره یکم از وبلاگت باید فاصله بگیری !!!

  • آیدین

شخصی همیشه از دیگران عقب می افتاد.

از او پرسیدند: آیا تا به حال شده است که جلوتر از همه باشی؟

گفت: بله، یک بار از پلی رد می شدیم و من آخر بودم، روی پل رسیدیم که قرار شد برگردیم، وقتی که برگشتیم من که آخر از همه بودم اجبارا اول شدم!! 

ک.ف : مشکلات از جایی شروع شد که به هر کی گفتیم نوکرتیم فکر کرد واقعاً اربابه !

  • آیدین

    پیامک زد شــبی لیلی به مجنون                     که هر وقت آمـــــدی از خانه بیرون  

           

    یاور مــــــــــــدرک تحصیلی ات را                     گـــــواهی نامه ی پی اچ دی ات را

 

   پدر باید ببیند دکترایـــــــــــــــــــت                    زمانه بد شـــــده جانم فدایـــــــــت


   دعا کن مدرکت جــــــعلی نباشد                    ز دانشـــــگاه هاوایی نباشـــــــــــد

 

   وگرنه وای بر احوالـــــــــت ای مرد                    که بابایم بگیرد حالت ای مـــــــــرد

 

   چو مجنون این پیامک خواند وارفت                    به سوی دشت و صحرا کله پا رفت

 

   اس ام اس زد از انجا سـوی لیلی                    که می خـــــــــواهم تورا  قد تریلی


   دلم در دام عشقـت بی قرار است                   ولیکن مــــــــــدرکم بی اعتبار است


   چه سنگین است بار این جـــدایی                   امان از دست این مــــــــدرک گرایی!!

    ک.ف : اگر حرف مفت را می خریدن ، الان میلیاردر بودم !!!

  • آیدین

نام: کیانا

نام خانوادگی: واثقی

فرزند: سوم!!

  آ.ن: آیا میدانید کوتاه‌ترین جنگ در سال ۱۸۹۶ بین زانزیبار و انگلستان که ۳۸ دقیقه طول کشید؟؟؟!!!  

  فک کنم رفتن لب مرز به هم فحش دادن برگشتن  

  • آیدین

یک ساعته اومدم کمی تا قسمتی طنزو آپ کنم و در اتاقمم بستم کـ مثلا" دارم درس میخونم!

الان بابام اومده میگه پسرم داری چیکار میکنی؟

گفتم دارم درس میخونم

میگه بیا کتابتم ببر که بهتر متوجه شی!

  آ.ن: اومدم یه آدم خیلی خوشتیپ رو بغل کنم ، خوردم به آینه!  

  • آیدین

"بی تو به سر نمی شود " شعری از حضرت مولاناست و اینم نسخه تغییر یافته و شب امتحانی شه!!

بی همگان بسر شود ، بی تو بسر نمیشود
این شب امتحان من چرا سحر نمیشود ؟!

مولوی او که سر زده ، دوش به خوابم آمده
گفت که با یکی دو شب ، درس به سر نمیشود !

خر به افراط زدم ، گیج شدم قاط زدم
قلدر الوات زدم ، باز سحر نمیشود !

استرس است و امتحان ، پیر شده ست این جوان
دوره آخر الزمان ، درس ثمر نمیشود !

مثل زمان مدرسه ، وضعیت افتضاح و سه
به زور جبر و هندسه ، گاو بشر نمیشود !

مهلت ترمیم گذشت ، کشتی ما به گل نشست
خواستمش حذف کنم ، وای دگر نمیشود !

هر چه بگی برای او ، خشم و غصب سزای او
چونکه به محضر پدر ، عذر پسر نمیشود

رفته ز بنده آبرو ، لیک ندانم از چه رو
این شب امتحان من ،دست بسر نمیشود

توپ شدم شوت شدم ، شاعر مشروط شدم
خنده کنی یا نکنی ، باز سحر نمیشود !!!

 

 

ک.ف : خداییش که تمام احساسات من تو این یک ماه امتحانات ، تو این شعر نهفته ست !!

  • آیدین

در جای جای دیوان حافظ شیرازی شوخ طبعی خواجه را می توان مشاهده کرد.

تا پیش از حافظ ، اینگونه شوخ طبعیات به هزلیات و انواع هجو چنانکه در نوشته های کسانی نظیر انوری می آمد مشاهده می شد.، اما طنز حافظ نیشخندهای زهر دار است یا بیان یک پریشانی دل که با نوعی مضحکه ی رندانه آنرا می آمیزد یا اینکه با شکسته نفسی می گوید:" ببین که تا چه اندازه میخواد منو خر کنه؟؟!!!!))

 

معمولا در زمانی که  از "شیخ مفتی" و " محتسب " و " صوفی و زاهد " حرف میزنه یا زمانی که غزل رو به پایان میرسونه ، طنازی های او دیده می شود.

عمران صلاحی ( طنزپرداز فقید ) میگوید که به زعم خودش 70% ابیات حافظ را همراه با عنصر طنز میدیده !!

شاید پربیراه نباشد.

 

من به ندرت غزل خالی از شوخی و طنز و باحال حرف زدن رندانه  دیده ام!!

 

 

چند مورد از شیرین زبانی های طنز گونه ی حافظ :

 

* به خنده گفت که حافظ!  غلام طبع تو ام ....  ببین که تا به چه حدم همی کند تحمیق!

* به خلدم دعوت ای زاهد مفرما ....  که این سیب زنخ زان بوستان به

* چو طفلان تاکی ای زاهد فریبی ......  به سیب بوستان و شهد و شیرم؟؟

*صوفی سرخوش از این دست که کج کرد کلاه ..... به دو جام دگر آشفته شود دستارش!

* ساقی مگر وظیفه ی حافظ زیاده داد؟ .... کآشفته گشت طره ی دستار مولوی!

 

 

 

ک.ف : اینا رو گفتم تا یکم سطح فرهنگ سازی وبلاگ و حافظ شناسی تون رو ببرم بالا !!

  • آیدین

رییس یک کارخانه بزرگ معاون خود را احضار و به او می گوید: «روز دوشنبه، حدود ساعت 7 غروب، ستاره دنباله دار هالی دیده خواهد شد. نظر به اینکه چنین پدیده ای هر 78 سال یکبار تکرار می شود، به همه کارگران ابلاغ کنید که قبل از ساعت 7، با به سر داشتن کلاه ایمنی ، در حیاط کارخانه حضور یابند تا توضیحات لازم داده شود.  اما در صورت بارندگی مشاهده هالی با چشم عریان (غیر مسلح) ممکن نیست و در  کارگران را به سالن نهارخوری هدایت کنید تا از طریق نمایش فیلم با این پدیده شگفت آشنا شوند.»

معاون خطاب به مدیر تولید می گوید: «بنا به دستور جناب آقای رییس، ستاره دنباله دار هالو روز دوشنبه بالای کارخانه طلوع خواهد کرد. در صورت ریزش باران ، کلیه کارگران را با کلاه ایمنی به سالن نهار خوری ببرید تا فیلم مستندی را درباره این نمایش عجیب که هر 78 سال یکبار در برابر چشمان عریان اتفاق می افتد ، تماشا کنند.»

مدیر تولید خطاب به سرپرست: «بنا به درخواست آقای معاون ، قرار است یک آدم 78 ساله هالو با کلاه ایمنی و بدن عریان در نهارخوری کارخانه فیلم مستندی درباره امنیت در روزهای بارانی نمایش دهد.»

سرپرست خطاب به سرکارگر: «همه کارگران بایستی روز دوشنبه ساعت 7 لخت و عریان در حیاط کارخانه جمع شوند و با کلاه ایمنی به آهنگ بارون بارونه با صدای یک خواننده پاپ به نام هالو گوش کنن.»

سرکارگر خطاب به کارگران: «آقای رییس روز دوشنبه 78 سالش می شود و قرار است در حیاط کارخانه و سالن نهار خوری بزن و بکوب راه بیفته و گروه هالو پشمالو برنامه اجرا کنه. هر کس مایل بود میتونه برهنه بیاد ولی کلاه ایمنی لازمه.»

ک.ف : یک کلاغ و چهل کلاغ کردن همینه دیگه !! حالا دوشنبه بشه ببینیم چه اتفاقی میفته!!

  • آیدین