کمی تا قسمتی طنز

جدیدترین مطالب طنز

به زودی همچین راه میفتد که کف کنید!

پیام های کوتاه
مطالب پربحث‌تر
آخرین دیدگاه‌ها
  • ۱۷ ارديبهشت ۰۲، ۱۴:۴۷ - ناشناس
    عجب!
نویسندگان

۷۶ مطلب در دی ۱۳۹۱ ثبت شده است

اون چیه که دور زمینه بسکتبال میچرخه ولی حرکت نمی کنه؟

.

.

.

.

.

.

.

.

  عاغا:شما فکر کنید خوب، ادامه ی مطلب و این مزخرفات(زر و زیور ها) خز شده دیگه. 

  تلاشتونو بکنین خب حداقل.!!!!

  • pou 617

نویسنده جدید هستم.

حالا کی هستم من؟؟؟؟

خوب الان زیره پست نوشته نمیتونمم کاری بکنم.

لازم به ذکره من مثه آیدین حرفه ای نیستم قطعا.

اگه مشکلی،اشتباهی، چیزی هم تو پست هام بود به بزگواری خودتون ببخشین.

  عاغا:چیه مگه تا حالا نویسنده جدید ندیدین؟  

  صدامو بلند نکردما آروم گفتم، عاغا ما قلط بکنیم صدا مونو بلند کنیم اصن  

  • pou 617

یه بار رفتم خونه یه بنده خدایی ویندوز عوض کنم،

دختره : بهم گفت اگه میشه مای کامپیوتر رو هم نصب کنید،

گفتم اونجوری هزینتون بیشتر میشه ها:))

گفت :چاره ای نیس!

هیچی دیگه ، پول تک تک آیکونا رو جداگانه ازش گرفتم ...

 

  بزودی: خندانک (smiley) در قسمت دیدگاه  

  بزودی: نویسنده ی جدید (؟)  

  • آیدین

15 ثانیه به این عکس دقت کنین، یه زرافه میبینید.

  • آیدین

  آ.ن: حالا هی برین شهربازی!  

  • آیدین

یکی از مزایای پسر بودن اینه که

هرچقد دلت خواس میتونی گریه کنی، آخرش دستتو محکم بمالی به چشمت ، هیچی نمیشه !
نه ریمیلت پخش میشه نه سایه ت بهم میریزه

  • آیدین

اصولا آیدین کیست ؟

.
.
.

انسانی فاقد از هرگونه کار و زندگی و بدون هیچ هویتی
شب و روز پست میزاره اما هیچکی اونو نمیشناسه حتی یه "دستت درد نکنه آیدین" هم نمیگن
بزرگترین دغدغه مالیش پول شارژ اینترنتش می باشد
بزرگترین شکست زندگی اش بازدید زیر 400 نفر وبلاگش می باشد
بزرگترین آرزوی او دیدگاه بالای 40تا است.

  • آیدین

انالله و انا الیه راجعون

 

خبردرگذشت پوریا فتاحی زاده ی عزیز چنان سنگین و جانسوز است که به دشواری به باور می‌نشیند، ولی در برابر تقدیر حضرت پروردگار چاره‌ای جز تسلیم و رضا نیست خداوند قرین رحمتش فرماید.

    کمی تا قسمتی طنز ، دیگر [+ پوریا] ندارد.    

  • آیدین

در کنار خطوط سیم پیام
خارج از ده سه کاج روییدند
سالیان دراز رهگذران
آن سه را چون سه دوست می دیدند
یکی از روزهای پاییزی
زیر رگبار تازیانه باد
یکی از کاج‌ها به خود لرزید
خم شد و روی سومی افتاد
گفت ای آشنا سلام علیک
زحمت بنده را تقبل کن
ریشه هایم ز خاک بیرون است
چند روزی مرا تحمل کن
کاج همسایه گفت با لبخند
جای تو ای رفیق بر سرماست
توی آغوشم استراحت کن
پیش من میهمان حبیب خداست
کاج دوم که ماجرا را دید
از حسادت کشید فریادی
گفت ای کاج زشت و بی ریشه
پس چرا روی من نیافتادی؟!
گفت شرمنده شرح اخلاقت
کاملا در کتاب درسی هست
به تو گر تکیه داده بودم من
رفته بودیم جفتمان از دست!

  • آیدین

داخل ماست، پر در آوردن
از برنجی فنر درآوردن
سمت تبریز رفتن اما بعد
توی شیراز سر در آوردن
زیر بار گرانی کالا
لحظه لحظه پدر در آوردن
از دو تا بیتِ بیخود بیخود
ناگهانی اثر در آوردن
من از اینها نمی شوم مبهوت
چون ز شهری خبر در آوردن
داخل بسته ای ز همبرگر
شصت یک کارگر درآوردن!

  • آیدین