کمی تا قسمتی طنز

جدیدترین مطالب طنز

به زودی همچین راه میفتد که کف کنید!

پیام های کوتاه
مطالب پربحث‌تر
آخرین دیدگاه‌ها
  • ۱۷ ارديبهشت ۰۲، ۱۴:۴۷ - ناشناس
    عجب!
نویسندگان

۵۵۰ مطلب توسط «آیدین» ثبت شده است

کرده ام ازدست این فرهنگ، هنگ!
گشته از عشقت دلِ دلتنگ، تنگ
 
بعد"شیرین" شد تب "فرهاد"، حاد
(این خبر را مرکز امداد، داد!)
 
گفت در پیشت شبی کفاش، فاش:
هست گویا معبر خشخاش، خاش!
 
با عبورت می شود جالیز، لیز
جعفری می رقصد وگشنیز، نیز!
 
بانگاهت می زند "عطار"، تار
"مولوی" غش کرده و "گلزار"، زار
 
می شود در گردنت زنجیر، جیر
می کند در دست تو کفگیر، گیر
 
هرکه بر اشعار من خندید، دید
می شود با یادِ تو تبعید، عید!
 
کرد پیشت آدم سالوس، لوس
باتو شب ها می شود کابوس، بوس!
 
کیمیا کردی وشدشاغول، غول!
باکلامت می خورد"شنگول"، گول!

 
وقت خشمت می شود"تیمور"، مور
رفته "نادر" تا حد مقدور، دور!
 
چون به حرف آیی شودخاموش، موش
گفته هایت راکندخرگوش، گوش!!
 
می کنی ازبهرمااندام، دام
پیش زلفت می شود"خاخام"، خام
 
این خبر را می زند نجار، جار:
هست در اطراف توبسیار، یار
 
کاسه ات را می زند ابلیس، لیس
(هست بخش دوم ساندیس، دیس!)
 
گشته ام از دست استدلال، لال
رفته گویا از دل "خوشحال"، حال.

 

«امیرحسین خوش‌حال»

  • آیدین
جمعه, ۱۲ تیز ۱۳۹۴، ۰۳:۳۰ ب.ظ | امیرحسین بلوک اصلی 

 

تصور کنین در انتهاهای یک روز دل انگیز (دقت کنین عالی نه،دل انگیز) روی تشک خودتون به اصطلاح لمیده اید و منتظر خواب هستید که بیاد شمارو ببره.سعی خودتون رو میکنین تا یک ماجرای خیالی رو در ذهن خودتون ایجاد کنین که نقش اولش شمایین و بسته به حالت دوهفته اخیرتون داستانش متفاوته...اگه کنکور دارین یقینا رتبه یکیتون رو تصور میکنین...اگه گلوتون گیر کرده به ماجرایی که درنهایت توش "او" رو نجات میدین فکر میکنین...اگه قراره پست مهمان بدین به این فکر میکنین چه حالی میده آیدینو غال بذاریم بعد غش غش بهش بخندیم(یه کیفی میده یه کیفی میده...)

اما از اونجایی که بنای تک تک اعضای یونیورس (Universe) بر این پایه استواره که یا به "او" نرسین یا خوابتون نبره به ناگهان صدایی متواتر ذهنتونو درگیر میکنه...

تحقیقات نشون داده ۴۰% درصد کسایی که برای بار اول این صدارو شنیدن از فرط خستگی توان جامه دریدن نداشته درنتیجه از ترس بیهوش شدن که این خودش نکته مثبتیه.اما اون ۶۰% باقیمونده اذعان کردن تا خود صبح با چشمانی به رنگ خون بیدار موندن و حتی بخاطر فوبیای ناگهانی ناشی از اون صدا صبح منتهی به اون شب از هم زدن شکر درون لیوان چای خودداری کردن!

اون صدا چیزی نیست جز...تیک تاک ساعت

ما دراینجا قصد داریم روشی بسیار کاربردی برای فرار از این نایتمر (nightmare) که لعنتی دربیداری به سراغتون میاد ارایه بدیم:

تعداد ساعتاتون رو زیاد کنین. جان؟ نه درست شنیدین.علت داره،ببینین مثلا اگه یه ساعت مچی کنار گوش چپتون باشه و یه ساعت دیواری به نزدیکترین دیوار سمت راستتون آویزون باشه و نکته مهمتر اینکه بین ثانیه شمار این با اون یه فاصله زمانی چندصدم ثانیه ای وجود داشته باشه با آغاز شب تداخل صداهای این دوتا ریتمی رو بوجود میاره که اگه استعداد موسیقایی نداشته باشیدهم میتونین از آهنگ "کاش میشد میگفتی ..." استاد شماعی زاده تا تک تک رپ های امینم رو روش زمزمه کنین.حالا این حرکت انتحاری باعث میشه به طور ناخودآگاه از فکر تیک تاک دربیاین و بعد از چندبار "من با کی بگردم" گفتن به خواب عمیقی فرو میرید که اگه خوش شانس باشین میتونین آنچه در آینده میبینیدی که قبل خواب در انتهای خیال پردازیتون گذاشته بودین به طور مفصل مشاهده کنین.

الان شما میتونین مطمعن باشین که راه حل صد در صد عملیه اما یه سری مشکلات فنی وجود داره!

مثلا اگه مشترک موردنظر(فرد خواب رو تخت خواب) به پهلو بخوابه صددرصد یکی از گوش هاش روی تخته و نزدیک ترین دیوار به گوش دیگر خوده سقفه که یه مقدار رو اجرای پروژه تاثیر میذاره یا اگه ساعت دیجیتال باشه من که به شخصه هیچ تضمینی نمیکنم...و مشکلات دیگه که با گفتنشون از ارزش راه حل کاسته میشه پس اجازه بدین سکوت کنم.

پ.ن.: عنوان برگرفته از یکی از دیالوگ های فیلم Inception به کارگردانی کریستوفر نولانه.

پ.ن.: فکر اتاق بدون ساعت یا استفاده از ساعت دیجیتالیو از سرتون بیرون کنین چون اون موقع صدای انبساط و انقباض در و دیوار امونتونو میبره که اتفاقا رو ریتم هم نیست.

پ.ن.: امیدوارم امشب خوب بخوابین!

پ.ن.: من یه لیوان خالی دارم که قول دادم پرش کنم واسه همین ایندفعه پرش میکنم با یه کوچولو "کوارتز" که هربلایی ساعت به سر ما میاره و در این متن بهش اشاره شد زیر سر اونه.

منظور از ماها. ما آدم‌ها نیست! ما وبلاگ‌نویسا هم نیست! بلکه ما بی‌کارهایی که از شب تا صبح بیداریم، بعد یه پست نمیای بذاریم واسه یک طنز ... هم نیست!

منظورم ما «ایرانی»هاست!

 

قبول کنین ما ایرانیا رفتار مشترک خیلی داریم! قصد تخریب ندارما!‌ اتفاقا با تخریب خیلیم مخالفم!‌ ولی فک کنم از نظر شبیه به هم بودن، بهترین مردم هستیم!

 

بذارین با چندتا مثال توضیح بدم!

مثلا همه‌ی ایرانیا قبول دارن که دیگه هرگز یکی مثل هایده نمیاد!!!

یا مثلا ایرانیا از همه چیز ناراضی‌ان، از هر چیزی که وجود داره ناراضی‌ان. غیر از ماهِ تولدشون :|

میگم که! مشترکات زیاد داریم!

اصن شما یه روز بعد از ظهر برو دم عابربانک وایسا، هر کسی میاد، یه موجودی می‌گیره،‌ بعد با جمله‌ی «پدسّگ نریخته» از مکان دور میشن!

 

ینی اونقدی که داداشم (یه نمونه از جامعه) تو ست دوم بازی با لهستان از تیم ملی والیبال ناامید شده بود!!! حالا همین داداشم، از ژیلت یک‌بار مصرف هرگز ناامید نمیشه!!! ینی تا حدی استفاده می‌کنه که ژیلت به حرف بیاد که آقا! تورو خدا بسه!

 

مثلا ما ایرانیا وقتی از خونه می‌ریم بیرون:‌ «آخییییش!!! پوسیدیم تو اون چار دیواری!»

حالا از همون سفر بر می‌گردیم: «هیچ جا خونه خود آدم نمیشه»

بخدا سقراطم این همه پارادوکس رو نمی‌تونه هضم کنه! (سقراط بود دیگه!؟)

 

آقا خرافاتم که ترکونده دیگه!!! اینو تو ۲ دقیقه واسه ۲۰۰ نفر بفرست وگرنه سنگ میشی :|

یا مثلا فال!!! طرف انقدر فال حافظ می‌گیره تا یکیش به مشکلش جور دربیاد!!!

 

و ...

مدال رو اعصاب‌ترین مشکل شایع در ایرانیا اعطا می‌شود به: بیماریِ «نه! من بدبخت‌ترم!»

این بیماری بسیار در بین ایرانی‌ها شایع هست و فرد بیمار تلاش می‌کنه خودش رو بدبخت تر از دیگری نشون بده!

 

آ.ن: از الان که اینجوری گرمه وسطای تابستون واویلاست

  • آیدین

شدی از شدت گرما برشته
ولی ناشکری کردن خیلی زشته
اگر گرمه هوا مثل جهنم
تو میدون‌ها ونِ تهران - بهشته!

مهدی استاد احمد

 

آ.ن: همین اول کاری وبلاگو فیلـ ـتر نکنن صلوات!

آ.ن۲: اگه متوجه نشدین ... یکم فک کنین!!

  • آیدین

زود تند سریع به همه بگین!!!

روزای خوب داره بر می‌گرده!

منتظر باشین! با قدرت بر می‌گردیم!

آیدین همتی - حمیدرضا مرادی - محمدرضا اکبری

  • آیدین

 

میگن واسه رانندگی تو ایران یا باید گواهینامه داشته باشی، یا نیسان!

اصن این خودرو خیلی قابل احترام هستند! ینی در واقع شما مجبورید بهش احترام بذارید. همونطور که مجبورید به مادرزن یا مادرشوهرتون  احترام بذارید!!!

وقتی پای یک نیسان آبی در میون باشه دیگه قوانین راهنمایی و رانندگی و در برخی موارد مشاهده شده قوانین فیزیک هم عملی نیست. چرا؟ چون بر فرض مثال یک قانون نانوشته در راهنمایی و رانندگی هست که میگه سر هر چهارراه، ابتدا حق تقدم با نیسانه، بعد آمبولانس و آتش‌نشانی و پلیس و اینا! بعد هر کی تونست!!!‌ D:

کلا اینطوریه دیگه!‌ خیلی خودروی عجیبی هستند ایشون!

مثلا چند روز پیش دیدم پشت یک نیسان نوشته بود: «من و ماشینم، شما همه!» که البته با توجه به شناختی که از این خودرو داریم این حرفش کاملاً منطقی بود!

البته شده دیدیم یه نیسان آبی راهنما زده!!! که خب این خودش عمق فاجعه‌ست و لازمه که فرهنگ‌سازی بشه!

تهشم یه جوک بگم بخندین:

یارو رفته فروشگاه لوازم یدکی گفته: چماق زیر صندلی نیسان سمت راننده دارید؟؟ میگن فروشنده خودشو تو انبار مخفی کرده نور بهش میخوره جیغ میکشه!!!

کوفت!!! خیلیم خنده‌دار بود!! بخندین ببینم!!!! همین کارا رو می‌کنین آدم پست نمی‌ذاره دیگه!!!

  • آیدین

یه مدت بود داشتم فک می‌کردم که بدترین لحظات کدوم لحظات هستن!؟

خب بدترین لحظه اون خنده‌ی اجباری برای حفظ آبرو بعد از یه زمین خوردن وحشتناکه!

 

نه نه!!! اصن شما اینو در نظر بگیر:

اینایی که با موبایل بهشون زنگ میزنی و یهو قطع میشه وسطش، بعد دوباره زنگ میزنی میبینی اشغاله، میفهمی اون داره تو رو میگیره، بعد یه کم صبر میکنی اون زنگ بزنه هیچ خبری نمیشه، میفهمی اون زنگ زده دیده اشغاله فهمیده تو داری زنگ میزنی، صبر کرده تو زنگ بزنی، بعد تو دوباره زنگ میزنی میبینی اشغاله، میفهمی صبرش تموم شده و تصمیم گرفته خودش زنگ بزنه، دوباره صبر میکنی و همین طوری این داستان ادامه داره، خو لامصب میبینی که من زنگ زدم از اول :| قطع شد صبر کن خودم میگیرم چرا رو اعصاب خودت و خودم رژه میری؟

ام ... نیست!؟ خب واسه من خیلی بده این!!!

  • آیدین


دریافت

  • آیدین

ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺮﺩﻯ ، ﺯﻧﻰ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪ !

ﻣﺮﺩ ، ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﺯﻥ ﺭﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ، ﺷﻤﺎ ﻫﺮ

ﺭﻭﺯ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪ؟

ﺯﻥ : ﺑﻠﻪ !

ﻣﺮﺩ : ﺭﻭﺯﯼ ﭼﻨﺪ ﭘﺎﮐﺖ؟

ﺯﻥ : ﺳﻪ ﭘﺎﮐﺖ !

ﻣﺮﺩ : ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪ؟ !

ﺯﻥ : 10 ﺳﺎﻝ !

ﻣﺮﺩ : ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺧﺐ، ﺍﮔﺮ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺮ ﭘﺎﮐﺖ ﺳﻪ ﻫﺰﺍﺭ

ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﯾﺪ ﻭ ﺭﻭﺯﯼ ﺳﻪ ﭘﺎﮐﺖ ﺑﺨﺮﯾﺪ ﻣﯿﺸﻮﺩ

ﺭﻭﺯﺍﻧﻪ ﻧﻪ ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﺎﻥ، ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺩﻩ ﺳﺎﻝ ﺁﻥ ﺭﺍ

ﭘﺲ ﺍﻧﺪﺍﺯ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯾﺪ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺘﯿﺪ ﯾﮏ

ﻻﻣﺒﻮﺭﮔﯿﻨﯽ ﺑﺨﺮﯾﺪ “!

ﺯﻥ : ﺁﯾﺎ ﺷﻤﺎ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪ؟

ﻣﺮﺩ : ﺧﯿﺮ !

ﺯﻥ : ﭘﺲ ﻻﻣﺒﻮﺭﮔﯿﻨﯽ ﺗﺎﻥ ﮐﺠﺎﺳﺖ؟

ﻣﺮﺩ : ﺍﻭﻧﺎﻫﺎﺵ !

ﺯﻥ ﮐﻪ ﺩﯾﺪ ﺧﯿﻠﯽ ﺿﺎﯾﻊ ﺷﺪﻩ، ﺯﯾﺮ ﻟﺐ ﻓﺤﺶ ﺩﺍﺩ ﻭ ﭘﺎﺷﺪ ﺭﻓﺖ ﯾﻪ ﺟﺎ ﺩﯾﮕﻪ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﺑﮑﺸﻪ !!! ﻣﺮﺩ ﻧﯿﺰ ﻣﻮﺗﻮﺭ ﮔﺎﺯی ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﮐﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﻻﻣﺒﻮﮔﯿﻨﻰ ﭘﺎﺭﮎ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺳﻮﺍﺭ ﺷﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻗﻬﻮﻩ ﺧﻮﻧﻪ ﺍﺳﻰ ﺳﮓ ﺩﺳﺖ ﺷﺘﺎﻓﺖ !!!

ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺍﺧﻼقی: نباس والیبالو به آلمان می باختیم :|

  • آیدین
مورد داشتیم وبلاگمون هر هفته آپدیت می‌شد!
(برگرفته از کتاب غورباقه‌ها برک دنس می‌زنند!)
 
 سلامتی دختری که گرسنگی رو تحمل کرد،
با پول غذاش شارژ خرید تا با عشقش صحبت کنه ...
برگرفته از کتاب دلفین‌ها روپایی می زنن!
 
به سلامتی پسری که وقتی عشقش ناراحته همه چی رو کنسل میکنه به عشقش میرسه!
برگرفته ازکتاب ماهی ها لپ تاپ تعمیر میکنند!
 
مورد داشتیم طرف موقع سرخ کردن سیب زمینی 
حتی یه دونه هم ازشون نخورده
برگرفته از کتاب پنگوئن ها پرواز میکنند!
 
 
آ.ن: خیلی چیزا توی زندگی باور کردنشون سخته. مثلا اینکه یه روزی آیدین وقت نکنه به ‌یک‌طنز برسه! آیدینی که با یک طنز خیلی وقتا مضاف و مضاف‌الیه بودن و خیلی پیش اومده که آیدینِ یک‌طنز و یک‌طنزِ آیدین رو از زبان این و اون بشنوم!
حالا ما خوردیم به مشغولی و بقیه هم نامردی نکردن و مثه ما مشغول شدن و وضعیت شده آنچه که می‌دانم و تو! از همه کمک می‌خوام برای اینکه این هشت ماه یک‌طنز رو بالا نگه داریم تا من برسم و بتونم یه سر و سامونی بهش بدم.
از همه شدیداً عذر می‌خوام.
راستش یه وقتایی از یک‌طنز خجالت می‌کشم. چون خیلی قول‌ها بهش دادم و الان دارم زیرش می‌زنم. ولی ...
از این به بعد بیشتر میام. از کارای دیگم می‌زنم ولی حتما میام. شما هم اگه می‌تونین حتما باشین.
دیدگاه‌های تا الانو نمی‌تونم جواب بدم چون تعدادشون خیلیه. ولی از این به بعدو چشم!
 
+ قربون همتون برم تنهایی :)

  • آیدین