کمی تا قسمتی طنز

جدیدترین مطالب طنز

به زودی همچین راه میفتد که کف کنید!

پیام های کوتاه
مطالب پربحث‌تر
آخرین دیدگاه‌ها
  • ۱۷ ارديبهشت ۰۲، ۱۴:۴۷ - ناشناس
    عجب!
نویسندگان

۴ مطلب در شهریور ۱۳۹۳ ثبت شده است

   مشاهده تمام قسمت ها   

 

- پس شاید این راه بهتری باشه.نظرت چیه؟

- ها؟

- نیم ساعته دارم حرف می زنما!حواست کجاست؟!!!یه تماس با کیانا بگیر ببینیم چیکار کنیم.

-گوشیم کو؟...آها...(گوشی از دستش می افتد)...اوووف..فکر کنم ترکید!

- حمید تو چته؟!اصلا تو باغ نیستی!

-...من میرم بیرون یه سری کارا دارم.خودت با کیانا تماس بگیر...شرمنده بهزاد.

-اشکالی نداره...مُوا...(صدای بسته شدن در)...ظب خودت باش!

  • آیدین

تو کابینتای بالایی آشپزخونه دنبال ماهیتابه گشتم

تو کابینتای پایینی دنبال ماهیتابه گشتم و پیداش کردم بالاخره

ماهیتابه رو گزاشتم رو گاز و توش روغن ریختم،  تو یخچال دنبال تخم مرغ گشتم یه دونه پیدا شد

با چندتا فحش برش داشتم

گاز رو با فندک سرخودش روشن کردم (چقد خوبه این تکنولوژی لامصب، کی حال داشت کبریت بزنه تو این هیر و دار )

یهو بوی گند سرکه خونه رو برداشت و دود و دود و دود

ماهیتابه رو شستم

تازه فهمیدم چرا روغنش بوی ترشی میداد!!

دسمال برداشتم تخم مرغی که از رو کابینت کف زمین افتاد و ترکیده بود رو پاک کردم!

چند تا فحش دادم و لباس پوشیدم ، رفتم از سرکوچه یه بسته ازین ناگ خوشمزه ها گرفتم

اومدم خونه تلویزیون رو روشن کردم و صداشو بلند کردم

داشت فوتبال میداد و تازه هم نیمه دوم شروع شده بود

روغن ریختم تو ماهیتابه (این دفعه روغن بود) ناگتا رو هم سُِر دادم توش و گزاشتم واسه خودش جلز و ولز کنه

یهو گزارشگر بی پدر داد زد

بازم گل

چه خبره آخه

زرت و زرت گل میزنه استقلال (دمش گرم! تا کور بشه هر کی نمیتونه ببینه " با تو ام آیدینا ") آ.ن: کوفت و فقط کوفت!

محو بازی روون آبی دلان بودم که بوی سوختگی اومد

اونجا بود که باز با فحش دادن رفتم تو آشپز خونه و دوباره ماهیتابه رو شستم ، روغن ، ناگت ، جلز و ولز

این دفه انگشتمم سوخت :(

اینجا ذوقمم گل کرد

یه چند تا گوجه هم قاج زدم و اومدم نمک بزنم دیدم نمکدون خالیه

با چند تا فحش کیسه نمکدونو پیدا کردم و پر کردم نمکدونو

بازم نمیومد

سولاخاش گرفته بود

بازم فحش!!

خب دیگه تموم شد و همه چی آمادست

قبل از خوردن مد شده عکس میگیرن میزارن اینستا

منم عکس گرفتم و گزاشتم اینستا : " همین الان یهویی ^_________^ "

 

بعله حالا وقت بخش خوشمزه بود و خوردن دست پخت خودم که با نه تا انگشتم درست کرده بودم ( یکیش سوخته بود و لااستفاده! )

نشستم جلو تلویزیون و با فحش و گوجه نوش جون کردم و در همین حین عکسم لایک میخورد

چقد خووووووووووبه ^___^

 

ک.ف : هیچ وقت گول فریب کاران رو در فضای مجازی نخورید. همین الان یهویی آخه؟!!!

  • حمیدرضا مرادی

دقت کردین وقتی یک زن خوب کار می‌کنه میگن مثل مرد کار می‌کنه اما وقتی یک مرد خوب کار می‌کنه میگن مثل خر کار می‌کنه :| چرا!!؟؟؟

آقا پسره بدبخت ماشین جور کرده میگن ماشین عروس! بعد با هزار بدبختی وام گرفته جشن گرفته بهش میگن عروسی! یه نفر به اون داماد بدبخت یه اعتنایی کنه خب!

کلا خواستم تو یه پست کوتاه عرض کنم اصلا اصلا و هزار اصلاًِ * دیگر در حق شما خانم‌ها اججاف نشده!

انقد حرص نخورین!

 

یک. ینی حمید و محمد حتی این پست قبلی رو نخوندن!!!؟؟؟

دو. تو دیدگاه‌ها با هم دعوا نگیرید.

سه. شاید بتونم چند وقت یه بار از این پستای کوچیک کوچیک بذارم.

چهار. ببخشید :( قربون همتون برم تنهایی :)

* پنج. راستی میشه واسه واژه‌ی تنوین‌دار کسره گذاشت!!؟؟؟

  • آیدین

آیدین هستم.

می‌خواستم مطمئن شم حمید و محمد هوای وبو دارن که برم.

ولی خب نه از حمید خبری هست و نه از محمد!

نمی‌دونم چیکار کنم.

منتظرم ببینم چه اتفاقی می‌افته. نمی‌تونم همینجوری برم. ولی نمی‌تونمم پست بذارم. چون یکم مشغله و اینا اجازه نمیده.

حمید و محمد بیاین اعلام وجود کنین که خیالم راحت شه.

ای بابا ...

  • آیدین