کمی تا قسمتی طنز

جدیدترین مطالب طنز

به زودی همچین راه میفتد که کف کنید!

پیام های کوتاه
مطالب پربحث‌تر
آخرین دیدگاه‌ها
  • ۱۷ ارديبهشت ۰۲، ۱۴:۴۷ - ناشناس
    عجب!
نویسندگان

۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شوهر» ثبت شده است

مردی بر همسر خود در آشپزخانه وارد شد و از او پرسید: کدام یک از فرزندان خود را بیش از دیگر فرزندانت دوست داری؟
همسر او گفت: همه آنها را بزرگشان و کوچکشان، دختر و پسر همه یکسانند و همه را به یک اندازه دوست دارم.
شوهر گفت : چگونه دل تو برای آنها همه جا دارد؟
همسر جواب داد: این خلقت خدا است که مادر دلش برای همه فرزندان خود وسعت دارد.
مرد لبخندی زد و گفت: اکنون شاید بتوانی بفهمی که چگونه دل مرد برای چهار زن همزمان وسعت دارد.
خدایش بیامرزد روش والایی در قانع کردن داشت،
لاکن موقعیتش در آشپزخانه غلط بود!
مراسم آن تازه در گذشته صبح و بعد از ظهر فردا برگذار می شود!

 

 

به اصرار دوستان نت را وصل کردیم. 

تو روحتان که نمی‌گذارید مثل انسان درس بخوانیم! 

چرا همه‌تان موقع امتحانات یکهو به وبلاگ علاقه‌مند می‌شوید!؟

زین پس به‌طور منظم آپدیت خواهیم کرد. کولاک هم طبق برنامه‌اش پست می‌شود. 

اینا رو ببینید: [عاغا‌ ما غلط بکنیم] - [سیزده دقیقه] - [دوستت‌دارم‌ها سهم فراموشی نیستند.] 

  • آیدین

زن گرفتم شدم ای دوست به دام زن اسیر

من گرفتم تو نگیر

چه اسیری که ز دنیا شده ام 

من گرفتم تو نگیر

بود یک وقت مرا با رفقا گردش و سیر

یاد آن روز بخیر

زن مرا کرده میان قفس خانه اسیر

من گرفتم تو نگیر

یاد آن روز که آزاد ز غم ها بودم

تک و تنها بودم

  • علی رضا

دخترها وقتی ازدواج می‌کنن یه دغدغه دیگه به دغدغه‌هاشون اضافه میشه!

اینکه حالا شوهرم چی بپوشه!؟

 

  آ.ن: بعضی از شماره ها تو گوشیم نقش شبکه چهار تو تلویزیون رو دارن :|  

  • آیدین

زنه شوهرش رو واسه نماز صبح بیدار کرد

شوهر گفت بذار کمی دیگه بخوابم، بعدا قضا می خونم.

زن گفت نمیشه شرع گفته نماز رو باید به وقت خودش بخونی.

مرد گفت ولی شرع گفته میتونین تا چهار تا زن هم داشته باشین.

زن گفت بخواب عزیزم هروقت خواستی نمازت رو قضا کن، خدا خیلی بخشندست!

 

✔ قبول دارید منطقی حرف زدن با بعضی ها، حتی از پوشیدن دمپایی انگشتی با جوراب هم سخت تره !؟

  • محمدرضا اکبری

زنی با سر و صورت کبود و زخمی سراغ دکتر روانشناس میره ..

دکتر می پرسه : چه اتفاقی افتاده؟

خانم در جواب میگه:

دکتر، دیگه نمی دونم چکار کنم.

هر وقت شوهرم عصبانی و ناراحت میاد خونه،

منو زیر مشت و لگد له می کنه و عصبانیتش رو سر من خالی می کنه !!!

دکتر گفت: خب دوای دردت پیش منه :

هر وقت شوهرت عصبانی و ناراحت اومد خونه، یه فنجون چای سبز بردار

و شروع کن به قرقره کردن. و این کار رو ادامه بده.

دو هفته بعد،اون خانم با ظاهری سالم و سرزنده پیش دکتر برگشت !!!

خانم گفت:

دکتر، پیشنهادتون فوق العاده بود.

هر بار شوهرم عصبانی و ناراحت اومد خونه،

من شروع کردم به قرقره کردن چای و شوهرم دیگه به من کاری نداشت!!!

دکتر گفت:

میبینی؟! اگه جلوی زبونت رو بگیری خیلی چیزا خود به خود حل میشن !

  • محمدرضا اکبری

سه تا زن انگلیسی ، فرانسوی و ایرانی با هم قرار میزارن که اعتصاب کنن و دیگه کارای خونه رو نکنن

تا شوهراشون ادب بشن و بعد از یک هفته نتیجه کارو بهم بگن.

زن فرانسوی گفت:

به شوهرم گفتم که من دیگه خسته شدم بنابراین نه نظافت منزل، نه آشپزی، نه اتو و نه …

خلاصه از اینجور کارا دیگه بریدم. خودت یه فکری بکن من که دیگه نیستم یعنی بریدم!

روز بعد خبری نشد ، روز بعدش هم همینطور .

روز سوم اوضاع عوض شد،

شوهرم صبحانه را درست کرده بود و اورد تو رختخواب من هم هنوز خواب بودم ، وقتی بیدار شدم رفته بود .

زن انگلیسی گفت:

من هم مثل فرانسوی همونا را گفتم و رفتم کنار.

روز اول و دوم خبری نشد ولی روز سوم دیدم شوهرم

لیست خرید و کاملا تهیه کرده بود ،

خونه رو تمیز کرد و گفت کاری نداری عزیزم منو بوسید و رفت.

زن ایرانی گفت :

من هم عین شما همونا رو به شوهرم گفتم

اما روز اول چیزی ندیدم

روز دوم هم چیزی ندیدم

روز سوم هم چیزی ندیدم

شکر خدا روز چهارم یه کمی تونستم با چشم چپم ببینم

 

✔ از دید طنز به این داستان نگاه کنید خواهشا!

به سلامتی مردای ایرانی که هیچکدومشون اینجوری نیستن!

  • محمدرضا اکبری

دختره پست گذاشته:
دلم برای یک نفر تنگ است
نه میدانم نامش چیست و نه میدانم چه می کند
حتی خبری از رنگ چشم هایش هم ندارم
لبخندش را هم ندیده ام
فقط میدانم که باید باشد ولی نیست!

 
✔ خب یهو مستقیم بگو یکی بیاد منو بگیره ، من شوهر میخوام

  • محمدرضا اکبری

میرید تو لینک زیر اسم و فامیلتون را می نویسید اگه دختر باشید شوهر و اگه پسر باشید عکس زن ایده آلتون را نشون میده!!!


http://www.couplar.com/en/?n=eu

  آ.ن: فک نکنم نیاز به توضیح باشه، طراح این وبسایت یه سری عکس به سرور داده ، بعد یه برنامه نوشته کـ مثلا" شماره ی مربوط به هر حرف اسم مربوط به کدوم تصویره ، و اینطوری یه تصویر به صورت تصادفی به شما میده. البته همه ی شما اونقدر باهوش هستید کـ بدونید این فقط یه سرگرمیه!  

  • پویا عسکری

یه روز مامان بزرگم(خدا بیامرز) داش واسه نوه هاش نقل میگفت.

روبه دخدرا کرد و گفت شما یادتون نیس، قدیما دخدرا خاسدگار هاشون رو رد میکردن.

خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ.

   عاغا"فمنیست بازی هم نیست، اینم نمیذاشتم میمردم.

   مامان بزرگ طنُاز بود ما داشتیم؟

   خدا بیامرزه.

 

 

  • pou 617