کمی تا قسمتی طنز

جدیدترین مطالب طنز

به زودی همچین راه میفتد که کف کنید!

پیام های کوتاه
مطالب پربحث‌تر
آخرین دیدگاه‌ها
  • ۱۷ ارديبهشت ۰۲، ۱۴:۴۷ - ناشناس
    عجب!
نویسندگان

۶۵ مطلب با موضوع «خاطره طنز» ثبت شده است

تو کابینتای بالایی آشپزخونه دنبال ماهیتابه گشتم

تو کابینتای پایینی دنبال ماهیتابه گشتم و پیداش کردم بالاخره

ماهیتابه رو گزاشتم رو گاز و توش روغن ریختم،  تو یخچال دنبال تخم مرغ گشتم یه دونه پیدا شد

با چندتا فحش برش داشتم

گاز رو با فندک سرخودش روشن کردم (چقد خوبه این تکنولوژی لامصب، کی حال داشت کبریت بزنه تو این هیر و دار )

یهو بوی گند سرکه خونه رو برداشت و دود و دود و دود

ماهیتابه رو شستم

تازه فهمیدم چرا روغنش بوی ترشی میداد!!

دسمال برداشتم تخم مرغی که از رو کابینت کف زمین افتاد و ترکیده بود رو پاک کردم!

چند تا فحش دادم و لباس پوشیدم ، رفتم از سرکوچه یه بسته ازین ناگ خوشمزه ها گرفتم

اومدم خونه تلویزیون رو روشن کردم و صداشو بلند کردم

داشت فوتبال میداد و تازه هم نیمه دوم شروع شده بود

روغن ریختم تو ماهیتابه (این دفعه روغن بود) ناگتا رو هم سُِر دادم توش و گزاشتم واسه خودش جلز و ولز کنه

یهو گزارشگر بی پدر داد زد

بازم گل

چه خبره آخه

زرت و زرت گل میزنه استقلال (دمش گرم! تا کور بشه هر کی نمیتونه ببینه " با تو ام آیدینا ") آ.ن: کوفت و فقط کوفت!

محو بازی روون آبی دلان بودم که بوی سوختگی اومد

اونجا بود که باز با فحش دادن رفتم تو آشپز خونه و دوباره ماهیتابه رو شستم ، روغن ، ناگت ، جلز و ولز

این دفه انگشتمم سوخت :(

اینجا ذوقمم گل کرد

یه چند تا گوجه هم قاج زدم و اومدم نمک بزنم دیدم نمکدون خالیه

با چند تا فحش کیسه نمکدونو پیدا کردم و پر کردم نمکدونو

بازم نمیومد

سولاخاش گرفته بود

بازم فحش!!

خب دیگه تموم شد و همه چی آمادست

قبل از خوردن مد شده عکس میگیرن میزارن اینستا

منم عکس گرفتم و گزاشتم اینستا : " همین الان یهویی ^_________^ "

 

بعله حالا وقت بخش خوشمزه بود و خوردن دست پخت خودم که با نه تا انگشتم درست کرده بودم ( یکیش سوخته بود و لااستفاده! )

نشستم جلو تلویزیون و با فحش و گوجه نوش جون کردم و در همین حین عکسم لایک میخورد

چقد خووووووووووبه ^___^

 

ک.ف : هیچ وقت گول فریب کاران رو در فضای مجازی نخورید. همین الان یهویی آخه؟!!!

  • حمیدرضا مرادی

ع.ر :یکی از دوستام جواب هیچ سوالی رو نمیده 

به جاش ، در مقابل سوالاتون ، سوال میپرسه حالا مثال میزنم:

من: کابل USB گوشی htcتو بهم میدی؟

دوستم: برا چی میخوای؟

من:برا گوشیم میخوام دیگه!

دوستم: کامپیوتر داری؟

من: پ نـ پ فقط تو داری

دوستم:از کجا خریدی؟

من: از مغازه

دوستم:چه مارکیه؟

من : فرقی میکنه مگه؟!

دوستم:فرق داره دیگه!

من:****

دوستم: چرا اونو خریدی, ارزون تر بود؟

من:نه

دوستم: گفتی چند خریدی؟

من:یادم نیست

دوستم : الکی میگه؟[به این شکل=]

من:نه راسـ میگم .میدی یانه؟

دوستم : حالا چرا اون مارک؟!

من : دوست داشتم اون مارک باشه دیگه حالا USB داری یا نه؟

دوستم:گفتی از کدوم مغازه خریدی؟

من: )-x  آخه تو فضولی!؟ .................. ****...***....*****.. کجا در رفتی؟جرئت داری برگرد****

ع.ر : راستی ، کسب مقام قهرمانی تیم ملی والیبال ایران را در مسابقات آسیا تبریک میگم

  • علی رضا

امروز صبح بعد از مدتها تصمیم گرفتم با دوستم بریم ورزش کنیم!
گرمکن نارنجیمو پوشیدم و زدم بیرون.
و حالا توجه کنید به تیکه‌های ملت :

نارنگی! کجا میری؟
… پرتقال! بدو تا نخوردمت!
هویج! مگه خرگوش دنبالت کرده؟
ته‌ سیگار!
رفتگر! برو ۹ شب بیا بابا!
چی‌توز موتوری!
سن ایچ و دیگر هیچ!
لینا توپی!! انقدر جون نده بابا!
اسمارتیز! بقیه دوستات کجان؟
بچه‌ها! بچه ها! گارفیلد!
الان کدوم مسئول باید رسیدگی کنه؟
:|

  • پوآ عسکری

دوستم ازم پرسید: گوگل پسره یا دختره؟

گفتم:خب اون بدون شک دختره، چون اجازه نمیده یه جمله ای رو کامل کنی،

از همون اول شروع می کنه به حدس زدن... 

و همچنان حدس زدن...

لامصــب بعضی وقتا حدسایی میزنه که دهن آدم وا میمونه مخصوصاً وقتی یکی کنارت نشسته باشه!!! 

  • علی رضا

تا دیروز فکر میکردم دخترا بعد از قبول شدن تو دانشگاه 

یه دغدغه دارن اونم لباسشونه

ولی امروز صبح سوار تاکسی شدم

یه دختره جلو نشسته بود

تو کم تر از ده دقیقه به ده نفر زنگ زد

دنبال عکاسی خوب میگشت میگفت برای کارت دانشجوییم میخوام

میگفت بقیه عکاسی ها صورتمو دراز میکنه

 

ع.ر: این بود که امروز فهیدم دخترا دغدغه عکس کارت دانشجویی رو هنگام قبولی تو دانشگاه هم دارن

  • علی رضا

دیشب خواب دیدم

شدم یه پزشک متخصص بعد یه 

مرده اومده بود پیشم هزینه ویزیتش شده بود 20000 تومان

اومده بود به من میگفت اگه تخفیفی بدی میگم کجام درد میکنه

و گر نه خودت باید پیداش کنی!

  • علی رضا

دوستم رفته بود یخ بخره

یادش رفته بود پول ببره

فکر کرد که چه کار کنه

آخر به یه یخ دست زد وبه مرده گفت از این سردتر نداری

مرده هم گفت نه

اونم تونست در بره

  • علی رضا

از پسر عموم که 6 سالشه پرسیدم:

میدونی کلاغ چه صدایی داره

گفت: بستگی داره;مثلا کلاغ های ایرانی میگن قار قار

کلاغ های چین میگن قارچ قیرچ قورچ

کلاغ های روسیه میگن قاریوف قاریوف

کلاغ های ایتالیا میگن قارییانو قارییانو

من آخر لپشو کشیدم

اونم گریه کرد رفت

  • علی رضا

 داشتم میرفتم اردو

روز قبلش هم زده بودم شیشه همسایمون رو شکونده بودم

پسرش روز اردو اومده بود مدرسه مون

منم تا اونو دیدم رفتم قایم شدم پشت دوستم

همینجوری تا داخل اتوبوس رفتم تا تونستم از دستش فرار کنم

وقتی رسیدم اردوگاه مادرم زنگ زد گفت میوه رو گرفتی

من گفتم میوه چیه!؟

 

نگو همسایمون میوه رو آورده بود بده به من،‌ من احمقم که از دستش فرار میکردم

  • علی رضا

یه بار ۶ساله بودم رفته بودم قصابی ، دم عید بود و خیلی هم شلوغ …

قصابه هم گوشت هرکی آماده میشد اینجوری صداش میزد : گوساله کی بود ؟؟؟ گوسفند بیا اینجا …

خلاصه نوبت من شد و ساتورِش رو آورد بالا گفت : تو گوسفندی ؟

منم ترسیدم زدم زیر گریه گفتم نه عمو به خدا من گاوم !!!

جاتون خالی چند نفر در اثر زدن هلیکوپتری زیاد،  پره هاشون شکست ؛

قصاب که داشت واسه خودش رقص چاقو میزد


ک.ف : دخترایی که ابرو برمیدارید ! کصافطا خجالت بکشید مگه شما پسرید که ابرو برمیدارید ؟

  • حمیدرضا مرادی