کمی تا قسمتی طنز

جدیدترین مطالب طنز

به زودی همچین راه میفتد که کف کنید!

پیام های کوتاه
مطالب پربحث‌تر
آخرین دیدگاه‌ها
  • ۱۷ ارديبهشت ۰۲، ۱۴:۴۷ - ناشناس
    عجب!
نویسندگان

۶۵ مطلب با موضوع «خاطره طنز» ثبت شده است

امروز یه یارو در خونمون زد گفت ما داریم برای کسایی‌ که تو این محله هستند یه استخر
مجانی‌ میسازیم.ممنون میشیم اگر در توانتون هست یه کمک یا اهدایی به این پروژه بکنید...
بابامم یه لیوان آب بهش داد!

 

 

 

[!]:ینی یکی به من بگه کمک از این بیشتر!؟؟

  • پویا عسکری

امروز امتحان ادبیات داشتم بعد یکی از بچه های ضد حال کلاس برگشت
گفت خانم این سوال دوتا جواب داره کدومو بنویسیم دبیم نامردی نکرد گفت هردوشو بنویسید 
همچین دلم میخاست بزنم جفتشونو له کنما خو دوست عزیز من تو یکیش موندم
دومیشو کجای دلم بزارم اخه ؟؟

 

 

 

 

[!]:همکلاسیه ضد حاله من دارم اخر سر از دست اینا من تجدید میشم والاااااا

  • پویا عسکری

دست دوستم یه گوشی ایفون دیدم حسودیم شد

اومدم خونه به مامانم میگم من یه اپل میخوام.

یه لبخند مرموز زد!

شب که بابام اومد دستش یه پلاستیک سیبه میگه تو فک کردی من وبابات انگلیسی بلد نیستیم!

  آ.ن: اگر هشت تا یخچال فریزر ساید بای ساید هم تو خونه باشه، بازم از نظر مادر 90 درصد قبض برق مال کامپیوتره!  

  • آیدین

روزی دو نفر در جنگل قدم می زدند.

ناگهان شیری در مقابل آنها ظاهر شد.

یکی از آنها سریع کفش ورزشی اش را از کوله پشتی بیرون آورد و پوشید.

دیگری گفت بی جهت آماده نشو هیچ انسانی نمی تواند از شیر سریعتر بدود.

مرد اول به دومی گفت : قرار نیست از شیر سریعتر بدوم. کافیست از تو سریعتر بدوم …

  آ.ن: ... و اینگونه شد که شاخه ای از مدیریت بنام مدیریت بحران شکل گرفت!  

  • آیدین

بابام نگاه ِ حداکثری به مقوله اینترنت داره.

در این حد که ممکنه بگه بزن تو اینترنت ببین دایی اینا خونه هستن یا نه؟!

 

  آ.ن: خونواده شما هم اینجورین؟  

  • آیدین