کمی تا قسمتی طنز

جدیدترین مطالب طنز

به زودی همچین راه میفتد که کف کنید!

پیام های کوتاه
مطالب پربحث‌تر
آخرین دیدگاه‌ها
  • ۱۷ ارديبهشت ۰۲، ۱۴:۴۷ - ناشناس
    عجب!
نویسندگان

اردو

جمعه, ۱ شهریور ۱۳۹۲، ۰۲:۳۰ ب.ظ

 داشتم میرفتم اردو

روز قبلش هم زده بودم شیشه همسایمون رو شکونده بودم

پسرش روز اردو اومده بود مدرسه مون

منم تا اونو دیدم رفتم قایم شدم پشت دوستم

همینجوری تا داخل اتوبوس رفتم تا تونستم از دستش فرار کنم

وقتی رسیدم اردوگاه مادرم زنگ زد گفت میوه رو گرفتی

من گفتم میوه چیه!؟

 

نگو همسایمون میوه رو آورده بود بده به من،‌ من احمقم که از دستش فرار میکردم

  • ۹۲/۰۶/۰۱
  • علی رضا

پسر

دیدگاه‌ها (۵)

mn vaghan dark nmikonm chera cm haye mn sare post haye u 2bar miad! :|
پاسخ:
منم نمی دونم :))
باشه حتما
پاسخ:
:|
ta to bashi k shishe y mellato napookooni! :|
پاسخ:
:|
ta to bashi k shishe y mellato napookooni! :|
پاسخ:
اره
سلام چی جالب بعدشیشه روشکندی مامانت هیچ کاریت نکرد؟
پاسخ:
نه نفهمید
ولی بعد اردو فهمید
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی