مد شده این روزها پز میدهیم پیش هر کس، هر کجا پز میدهیم
جمعمان هر وقت کامل میشود یا که میلافیم یا پز میدهیم
گوشیش بهترین ورژن NFC رو دارهها. ولی فقط باهاش اس ام اس میده و زنگ میزنه! بعد کلی هم پز میده که گوشیم فلانه!
البته پزهای جدیدی هم اضافه شدند اعم از ما از گرفتن یارانه انصراف دادیم و یه زمانهایی ما پراید داریم که امیدواریم به زودی برطرف (!) شوند!
اما استاد کلاس گذاشتن برخی از این دخترها هستند که ...
برای مثال شما اگر دقت بفرمایید:
• سوژهی مورد نظر ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﺳﯿﺐ ﺯﻣﯿﻨﯽ ﺭﻭ ﺩﺭﺳﺘﻪ میبلعد ﺍﻣﺎ ﺑﯿﺮﻭﻥ در ﻣﻠﻊ ﻋﺎﻡ یک عدد ﭼﯿﭙﺲ ﻧﺎﺯک را ﺑﺎ 8 ﮔﺎﺯ، 2 ﺗﺮﻣﺰ ﻭ 3 ﻧﯿﻢ ﮐﻼﺝ میل میفرماید.
• و همینطور آن دسته دخترهایی که منشی میشوند و ... "مــَـــــــــــــــــــــــــله!؟"
• و همچنین آن دسته از دخترهایی که ... قبل از ریمل (._.) ... بعدش (*_*)
...
البته بنده به شخصه خیلی با کلاس گذاشتن موافق نیستم مثلاً یک شب خونه تنها بودم یهو صدای خنده از حیاط شنیدم ، گفتم برم بیرون ببیم کیه! رفتم تو حیاط و چند متری رفتم جلو وایسادم بازم دیدم میخنده، بازم یه خرده رفتم جلو وایسادم ، بازم صدای خنده اومد! داشتم خودمو خراب میکردم ولی بازم رفتم جلو ... الان فهمیدین حیاطمون بزرگه یا بازم برم جلو؟؟
بعله! از اینها که بگذریم میرسیم به آن دسته آدمهایی که سر چیزهای منفی کلاس میگذارند! یعنی سر یک چیزهایی کلاس میگذارند که برای ما باعث سرافکندگیه! مثلا پسره با کلی قهر و ناز میگه ... خب من آدم مغروریام دیگه و یکی نیست به این بگه که عزیزم، این مغروری که به خودت وصل میکنی و فکر میکنی باهاش هایکلاس میشی یه زمانی فحش بوده و برای ما هنوزم فحشه! مثلا به یکی میگن عجب آدم آشغال و مغروریه! نه که بگن عجب آدم باکلاس و مغروریه! حله!؟
حالا بعضی موارد از این کلاس گذاشتنهای منفی قابل تحملاند اما آخه این آلرژی فصلی چیه که ملت با اونم کلاس می ذارن!؟ دختره همچین میگه آلرژی فصلی دارم! که انگار به تنهایی قهرمان سه دوره جام ملت های اروپاس!
یا یه مورد دیگه داشتیم فقط و فقط محض کلاس گذاشتن توی قسمت زبان فیسبوکش نوشته : i know spanish. english. italian. korean. afghanian. russian بعد توی فرودگاه کربلا بهش گفتن: please give your passport جواب داده: im a blackboard!!! :| من برم با اسید کلریک یه دوش بگیرم با اجازتون!
یا اینایی که نمیتونن قهوه اسپرسو رو تلفظ کنن ولی اصرار دارن تلخ باشه لطفاً! یا اینایی که ۱۰۰۰ تومن میدن که با اسبه یه عکس بگیرن بعد میذارن تو شبکههای اجتماعی زیرش مینویسن من عاشق سوارکاریام یا اینایی که صرفاً چون مادرشون بهشون گفته قربون قد و بالات برم تو پروفایلشون نوشتن model! یا اینایی که تا پرشینبلاگ شروع به کار کرد احساس کردن یهو شاعر و نویسنده شدن و باید به جامعه خدمت کنن و بدون اونا جامعه حرکتی نخواهد داشت! (مثه من!)
و در آخر تشکر میکنم از تمام کسانی که این روزها در تمیزکردن پیانوم بهم کمک کردند، اون پیانویی که تو هالمونه رو نمیگما! اونی که تو اتاقمه!
آ.ن: پنجشنبهشبها دو چیز یادتون نره ... دوم شعر هفته!
- ۳۵ دیدگاه
- ۱۵ خرداد ۹۳ ، ۲۳:۰۶