کمی تا قسمتی طنز

جدیدترین مطالب طنز

به زودی همچین راه میفتد که کف کنید!

پیام های کوتاه
مطالب پربحث‌تر
آخرین دیدگاه‌ها
  • ۱۷ ارديبهشت ۰۲، ۱۴:۴۷ - ناشناس
    عجب!
نویسندگان

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جبهه» ثبت شده است

 یه روز توی جبهه سه نفر میخواستن فرار کنن و برگردن

نفری هم یه ماشین داشتن

نفر اول که داشت بر میگشت

دژبان ازش پرسد؟کجامیری

گفت شهید دارم

نفر دوم اومد

دژبان گفت کجا میری؟

گفت جانباز دارم

نفر سوم که آدمی دست پاچه بود اومد

دژبان پرسید تو کجا میری؟

اونم که نمیدونست چی جواب بده با عجله گفت:

مفقود الاثر دارم

دژبانم که از خنده داشت غش میکرد راه رو براش باز کرد و رفت

  • علی رضا

تصور کنین دخترا برن جبهه جنگ

کتی، اون دشمن رو تیر بارون کن

نه حیفه خوشکله دلم نمیاد بکشمش؛ نمیخوام

سارا، اون پسره رو بمبارون کن

نه شبیه رضا هس نمیتونم بکشمش

مهسا تفنگ ها رو پر کن

باشه؛ یه لحظه وایسا موهامو ببندم

نیلو خشاب ها رو بیار

أه یه سوسک داره رو خشابا را میره

شبنم اون بسره رو بکش

وای نه نمیتونم خون ببینم

سوسن هفتیرا رو پر کن

اه دیدین جی شد ناخنم شکست!

  • آیدین