شیـر و رفقـاش نشسته بودن و مشروب میخوردن و خوش میگذروندن...
بین صحبت، شیره نگاهی به ساعتش میندازه و میگه:
آُه! اُه! ساعت 11 شده! باید برم! خانم خونه منتظره!
گاوه پوزخندی میزنه و میگه: زن ذلیلو نیگا! ادعاتم میشه سلطان جنگلی؟!
شیر لبخند تلخی میزنه و میگه:
توی خونه یه شیـــر منتظرمه! نه یه گاوی مثل تو !!!
:: ارسال شده توسط هیما خانوم
- ۲ دیدگاه
- ۱۸ فروردين ۹۲ ، ۱۸:۴۴