کمی تا قسمتی طنز

جدیدترین مطالب طنز

به زودی همچین راه میفتد که کف کنید!

پیام های کوتاه
مطالب پربحث‌تر
آخرین دیدگاه‌ها
  • ۱۷ ارديبهشت ۰۲، ۱۴:۴۷ - ناشناس
    عجب!
نویسندگان

۵۵۰ مطلب توسط «آیدین» ثبت شده است

اومد پیشم حالش خیلی عجیب بود فهمیدم با بقیه فرق می‌کنه.

گفت: حاج آقا یه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه.

گفتم: چشم اگه جوابشو بدونم خوشحال می‌شم بتونم کمکتون کنم.

گفت: من رفتنی‌ام! گفتم: یعنی چی؟ گفت: دارم می‌میرم.

گفتم: دکتر دیگه‌ای رفتی، خارج از کشور؟

گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاری نمی‌شه کرد.

گفتم: خدا کریمه، انشاالله که بهت سلامتی می‌ده.

با تعجب نگاه کرد و گفت: اگه من بمیرم یعنی خدا کریم نیست؟

فهمیدم آدم فهمیده‌ایه و نمی‌شه گل مالید سرش.

گفتم: راست میگی، حالا سوالت چیه؟

گفت: من از وقتی فهمیدم دارم می‌میرم خیلی ناراحت شدم از خونه بیرون نمیومدم. کارم شده بود تو اتاق موندن و غصه خوردن.

تا اینکه یه روز به خودم گفتم تا کی منتظر مرگ باشم. خلاصه یه روز صبح از خونه زدم بیرون مثل همه شروع به کار کردم. اما با مردم فرق داشتم، چون من قرار بود برم و انگار این حال منو کسی نداشت.

خیلی مهربون شدم، دیگه رفتارای غلط مردم خیلی اذیتم نمی‌کرد. با خودم می‌گفتم بذار دلشون خوش باشه که سر من کلاه گذاشتن. آخه من رفتنی‌ام و اونا انگار موندنی.

سرتونو درد نیارم من کار می‌کردم، اما حرص نداشتم. بین مردم بودم اما بهشون ظلم نمی‌کردم و دوستشون داشتم.

ماشین عروس که می‌دیدم از ته دل شاد می‌شدم و دعا می‌کردم. گدا که می‌دیدم از ته دل غصه می‌خوردم و بدون اینکه حساب کتاب کنم کمک می‌کردم. مثل پیرمردا برای همه جوونا آرزوی خوشبختی می‌کردم. الغرض اینکه این ماجرا منو آدم خوبی کرد و مهربون شدم.

حالا سوالم اینه که من به خاطر مرگ خوب شدم و آیا خدا این خوب شدن منو قبول می‌کنه؟

گفتم: بله، اونجور که می‌دونم و به نظرم میرسه آدما تا دم رفتن خوب شدنشون واسه خدا عزیزه. آرام آرام خدا حافظی کرد و تشکر،

وقتی داشت می‌رفت گفتم: راستی نگفتی چقدر وقت داری؟

گفت: معلوم نیست بین یک روز تا چند هزار روز!!!

یه چرتکه انداختم دیدم منم تقریبا همین قدرا وقت دارم.

با تعجب گفتم: مگه بیماریت چیه؟ گفت: بیمار نیستم! گفتم: پس چی؟

گفت: فهمیدم مردنیم، رفتم دکتر گفتم: می‌تونید کاری کنید که نمیرم گفتن: نه گفتم: خارج چی؟ و باز گفتند: نه! خلاصه حاجی ما رفتنی هستیم وقتش فرقی داره مگه؟

باز خندید و رفت.

  • آیدین

گفتی شاید گفتم حتماً
گفتی حتما ؟ گفتم قطعاً

گفتم آذر گفتی اسفند
گفتم آبان گفتی بهمن

گفتم بندر گفتی ساری
گفتم کابل گفتی لندن

گفتم ویلا گفتی با تو
گفتی ماشین گفتم با من

  • آیدین

قانون طلایی اول: باید زنی داشته باشید که در کارهای خانه کمک کند، خوب آشپزی کند، گردگیری کند...
 
قانون طلایی دوم: باید زنی داشته باشید که سرگرمتان کند، شما را بخنداند، باعث فراموشی غصه شود...
 
قانون طلایی سوم: باید زنی داشته باشید که بتوانید به او اطمینان کنید و مطمئن باشید هیچوقت به شما دروغ نمیگوید...
 
قانون طلایی چهارم: باید زنی داشته باشید که در کنارش به آرامش برسید و از بودن با او لذت ببرید...
 
قانون طلایی پنجم: خیلی خیلی مهم است که این چهار زن از وجود یکدیگر بیخبر باشند!

  • آیدین

http://www.taknaz.ir/upload/12/0.499631001290278488_CrthKarikagol.jpg

  • آیدین

... پای لرزش میشینه

یادداشت هایی توسط یک پسر و یک دختر که نمی دانند پای لرزش کدامین خربزه نشسته اند.

 خدمتی جدید از گروه وبلاگ های کمی تا قسمتی طنز

 نویسنده ها: آقا و خانمی کـ نخواستند اسمشون فاش شه!

//bayanbox.ir/id/4178441590160053282?view

  • آیدین

حضرت مولانا می فرمایند:

آمد بهار جان‌ها ای شاخ تر به رقص آ
چون یوسف اندرآمد مصر و شکر به رقص آ
ای شاه عشق پرور مانند شیر مادر
ای شیرجوش دررو جان پدر به رقص آ
چوگان زلف دیدی چون گوی دررسیدی
از پا و سر بریدی بی‌پا و سر به رقص آ

 

حالا شما فکر کنید یکی بیاد اینو به صورت کاملاً 6 و 8 بخونه!

دانلود نکنید نصف عمرتونو از دست دادین!

[به رقص آ - محسن چاووشی]

 

+ پیج رنک وبلاگ به عدد 3 رسید. [به همه کمی تا قسمتی طنزیا تبریک میگم]

به امید اینکه با همکاری شما به 4 هم برسه.

  • آیدین

یه خانم دارم ماااااااااااااااااااااااااااااااااه

دست پخت عالی ، کدبانو ، پر احساس ، زیبا …

حجابش که ۲۰ اِ …

خوش اخلاق و اهل فکر و …

خلاصه از خانمی هیچی کم نداره …

فقط مشکل اینه که :

دقیقاً نمی دونم کیه و کجاست …

ولی عاشقشم ، خدا حفظش کنه

 

  آ.ن: اشک را در چشمان بادومی دیدیم!  

  • آیدین

جانت در در کمان بگذار آرش

http://www.varzesh3.com/admin/asp/Picture/00942857.gif

 

90 دقیقه حمله

90 دقیقه دفاع

90 دقیقه تا جام جهانی ...

 

هونگ مین: کاری میکنم نکونام خون گریه کند.

نکونام: خون که هیچ ، برای کشورم جان هم می دهم.

  • آیدین

کیانا میره دکتر دستشو محکم تکون میده

میگه آقای دکتر من اینجوری میکنم درد میگیره، دکتره میگه نکن!

  • آیدین

علت بازپست: به دلیل آپدیت زیاد تعداد کمی از دوستان این پست رو دیدند.


پس از داستان دنباله دار خانه ی سالمندان و سرویس آگاه سازی پیامکی وبلاگ ، این سومین خدمتی است کـ این وبلاگ را از وبلاگ ها و وبسایت های نظیر متمایز می کند.

این تولبار بر روی مرورگرهای Firefox ، Internet explorer و Google Chrome نصب میشوند و شما از طریق آن میتوانید ...

1. یک لینک مستقیم به صفحه اصلی وبلاگ داشته باشید.

2. دسترسی آسان به تمام موضوعات و دسته بندی های وبلاگ

3. اطلاع از پست جدید

4. ارائه پست تصادفی برای اونهایی کـ از ابتدا با ما نبودند.

5. آخرین اخبار مربوط به داستان دنباله دار خانه ی سالمندان

6. لینک مستقیم به صفحه ی facebook و twitter مدیر وبلاگ (من!)

7. و از همه مهمتر اینکه شما با دانلود این تولبار ، از کمی تا قسمتی طنز حمایت کرده و رتبه این وبلاگ رو افزایش میدین.

  • آیدین