تحریم کن [فوق العادست]
دل نده! نه دل نده! دلدار را تحریم کن
غم بخور! هِی غم بخور! غمخوار را تحریم کن
بیمحلّی کن به گیسوی پریشان زنت
مدتی هم چشم مست یار را تحریم کن
گر شدی بنّا، بنا کن خانهها را بیستون
هِی مهندسناظر و معمار را تحریم کن
یا اگر دکتر شدی بیخود به مردم رو نده
بابتِ بیپولیاش بیمار را تحریم کن
یا اگر شاعر شدی، صرفاً بگو: «دیم دام دارام»
با شهامت شعرِ معنیدار را تحریم کن
در یکی از بیتهـــــــــــــا،
شعـــــــــــــــــــــــــرِ
سپیــــــــــــــــدِ
پستمدرن
باش!
مولوی و حافظ و عطّار را تحریم کن
حرفِ تکراری نزن! تکرار را تحریم کن
حرفِ تکراری نزن! تکرار را تحریم کن
چون که فعلاً مُد شده، یک عدّه خواهش میکنند:
«هموطن لطفاً در و دیوار را تحریم کن»
قاتل و چاقوکش و خونریز را تکریم کن
ماستبند و کاسب و نجار را تحریم کن
هر گناهی آمد از دستت بکن! خوشحال باش!
بیخیالِ توبه! استغفار را تحریم کن
یا اگر عارف شدی بعضاً انا الحقّی زدی،
روی حرفت باش! حتّی دار را تحریم کن
بعد مرگت هم فقط هِی ژِست عرفانی بگیر
در قیامت جنّت الابرار را تحریم کن
گوشهای بنشین و هِی دنبال حوریها نرو
کلّ ِ آن «من تحتِها الاَنهار» را تحریم کن
ای که میگویی به من «این کار» را تحریم کن
راست میگویی تو هم «آن کار» را تحریم کن!
شعر من – هرچند عالی بود- اما کف نزن
با سکوتت کل این اشعار را تحریم کن
راهمو پیدا کردم اصن!!