حاضر جوابی با حافظ
«بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم»
تو پیدا کن شراب کهنه اش را ساغرش با من
«اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد»
تو پیدا کن دلی عاشق ، جواب لشکرش با من
«شراب ارغوانی را گلاب اندر قدح ریزیم»
شراب ارغوانی جو ، گلاب قمصرش با من
«چو در دست است رودی خوش ، بزن مطرب سرودی خوش»
که رنگ چار مضراب از تو رقص بندرش با من
«صبا خاک وجود ما بدان عالی جناب انداز»
که کشف روی او با تو ، نظر بر منظرش با من
«یکی از عقل میلافد، یکی طامات می بافد»
خدایی ادعا داری اگر ، پیغمبرش با من
«بهشت عدن اگر خواهی بیا با ما به میخانه»
در میخانه را واکن ، بهشت و کوثرش با من
«سخن دانی و خوش خوانی نمی ورزند در شیراز»
اگر شیراز شد ، ورنه جای دیگرش با من
«بیا حافظ حوالت ده جسارت های هالو را
به موی یار شیرازی جواب مادرش با من
وطن یعنی هم از دور و هم از دیر
سده، نوروز ،یلدا ، مهرگان ، تیر
وطن یعنی جلال مانده جاوید
ستون و سرستون تخته جمشید
هزاران خط و نقش مانده در یاد
صبا ، کلهر ، کمال الملک ، بهزاد
سر و سرمایه های سرفرازی
ابوریحان و خوارزمی و رازی
به اوج علم و دانش رهنوردی
ابونصر ، ابن سینا ، سهروردی
به بحر عشق و عرفان ناخدایی
عراقی ، رودکی ، جامی ، سنایی
وطن یعنی جهانی در دل جام
وطن یعنی رباعیات خیام
*وطن یعنی سرای ترک تا پارس
وطن یعنی خلیج تا ابد فارس
وطن یعنی وطن استان به استان
خراسان ، سیستان ، سمنان ، لرستان
کویر لوت ، کرمان ، یزد ، ساری
سپاهان ، هگمتانه ، بختیاری
طبس ، بوشهر ، کردستان ، مریوان
دو آذربایجان ، ایلام و گیلان
اراک و فارس ، خوزستان و تهران
بلوچستان و هرمزگان و زنجان