درد دل های یک رییس جمهور منتخب!
چون که هستم رییس جمهوری
می نمایم شروع، این جوری:
گام اول برای ما اینه:
انتخاب درست کابینه!
گرچه ملت شدند پیش از من
همه سرگرم لیست آوردن!
هرکسی حدس می زند ما را
لیست بالابلند اعضا را
نامها را ردیف می سازند
شایعات سخیف می سازند
می شود پر از این گمانه زنی
لیست های مفصل و خفنی
شده اصناف شاعر و استاد
نگران وزارت ارشاد
این بگوید: مطهری باشد!
آن بگوید: شمقدری باشد!
باند ضرغامیا در این ایوان
دسته لامیا(!)در آن میدان
نظرم را هنوز ناگفته
لیست کابینه تا پکن رفته!
بس که از من سوال می پرسند
چیزهای محال می پرسند
هیچ جایی نمی توانم رفت
دیگر آخر همه توانم رفت!
نیست جای مناظره، کوچه!
می شوم خفت، آخر کوچه!
- کیست آقا! معاون اول؟
یا نخستین گزینه در جدول؟
- بین افراد، یارغارت کیست؟
توی دولت وزیر کارت کیست؟
- خاتمی شد مشاور عالی؟
جای آنها که نیستن خالی!
- چه کسی می شود وزیر نفت؟
نام محسن به لیست آخر رفت؟
- نشود در حق کسی اجحاف
راه را می دهی به قالیباف؟
- نیست در کارتان اگر غرضی
توی کابینه ات ببر غرضی!
خاتمی که اصن باید باشه
شخص عارف، حسن! باید باشه!
- هاشمی هیچ جا نشد جا که!
نکن این کار را، خطرناکه!
یک نفر هم نوشته در نامه:
بهترین انتخاب، الهامه!
ای خدا من رییس جمهورم!
چه کسی گفته بنده مجبورم؟
اختیارات ویژه ای دارم
که به کابینه ام وزیر آرم!
نکنید این قدر گمانه زنی
حول کابینه های همچو منی!
رازها دارم اندر این سینه
نشود فاش، لیست کابینه!
بهر کابینه، جنس من جور است
لیست، مال رییس جمهور است!
خب لامیا این وسط چی کاره اس؟!