مرگ
نشسته بود داشت تلویزیون میدید کـ یهو مرگ اومد پیشش …
مرگ گفت : الان نوبت توئه کـ ببرمت …
مرده یه کم آشفته شد و گفت : داداش اگه راه داره بیخیال ما بشو بذار واسه بعدا …
مرگ : نه اصلا راه نداره. همه چی طبق برنامست.طبق لیست من الان نوبت توئه
مرده گفت : حداقل بذار یه شربت بیارم خستگیت در بره بعد جونمو بگیر …
مرگ قبول کرد و مرده رفت شربت بیاره…
توی شربت ۲ تا قرص خواب خیلی قوی ریخت …
مرگ وقتی شربته رو خورد به خواب عمیقی فرو رفت…
مرده وقتی مرگ خواب بود لیستو برداشت اسمشو پاک کرد نوشت آخر لیست
و منتظر شد تا مرگ بیدار شه …
مرگ وقتی بیدار شد گفت : دمت گرم داداش حسابی حال دادی خستگیم در رفت !
بخاطر این محبتت منم بیخیال تو میشم و میرم از آخر شروع به جون گرفتن میکنم !
آ.ن: سر هر کسی رو میشه کلاه گذاشت ، به غیر از مرگ!
آ.ن2: فردا آخرین امتحانم رو دارم ، بعد از اون کاملا" سرحال میام و در خدمتتون هستم.
ک . ف : فعلن که متاسفانه یا خوشبختانه واست کار درست کردم و دوباره یکم از وبلاگت باید فاصله بگیری !!!
+ خوبه خوبه! چت به توی پستا هم کشید! هدف بعدی چت توی عنوان وبلاگه که به امید خدا به اونم دست میابیم!! :دی