نکن باور
اگر شخصی بگوید می کنم حرف تو را باور، نکن باور
اگر یک بار باور کرده ای، کردی! ولی دیگر نکن باور
برای آن که فردی وارد ِ یک خانه ای گردد، بدون شک
اگر روزی شنیدی می رود داخل طرف از در، نکن باور
و یا حتی یکی دیگر همین طوری یقین دارد که یک انسان،
در آن پایین دو پا دارد، ولی بالا فقط یک سر، نکن باور!
اگر در سوریه فرضاً کسی چیزی بگوید زود باور کن
ولی در کشور بحرین و غیره… حرفِ هر اَنتر نکن باور!
یکی هم ادعا دارد که دنیا تشنه ی صلح است و آرامش
خودش می نوشد امّا خون ِ جمعی بی کس و یاور…، نکن باور
شما ای دختر ِ زیبا که بیرون می روی شب ها خودت تنها
اگر مَردی شود فوری برادر با شما، خواهر نکن باور!
پدر از خانه ی آن زن که باشد صیغه اش آمد، به مادر گفت:
نباشد در دلم مهر ِ زنی عمراً به جز همسر! نکن باور
بنالد شیخ ِ ما در خواب و بیداری هزاران بار در هفته
که در این جا نباشد جنس ِ نر از ماده ها برتر… نکن باور!
چرا وقتی به خلوت می رود آن کار ِ دیگر می کند واعظ؟! *
تو هم پس هر کسی چیزی بگوید روی هر منبر، نکن باور
* اشاره به بیت معروف حافظ:
واعظان کین جلوه در محراب و منبر می کنند / چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند
- ۹۲/۰۷/۱۷