کولاک - قسمت پنجم
- وای خدا! مردم از خستگی! بهار یه چایی بریز!
- مگه من آبدارچی ام؟! در ضمن "لطفا" رو نشنیدم!
- یعنی آدم گیر قوم مغول بیفته ولی کارش پیش این دخترا گیر نکنه! باشه! لطفا!
- حالا شد! ولی آقای سلطانی خودت میری واسه خودت چایی می ریزی چون من کلی کار دارم!
- خیلی ممنون! ببخشید زحمت دادیما!
- خواهش میکنم!!
(زنگ در)
بهزاد: در هم لابد من باید باز کنم!
بهار: پس چی!
بهزاد در را باز می کند! پرنیان وارد می شود.
پرنیان: سلام بچه ها! یه پیشنهاد دارم. کیانا هست؟
علیرضا: آره هست. تو اتاقشه داره خودشو میکشه یه تئوری ریاضی رو اثبات کنه!
پرنیان: پس نمیشه برم تو اتاقش؟
بهار: میخوای برو! ولی چک و اخم و برج زهرمار شدن های بعدش با خودت!
کیانا از اتاق بیرون می آید.
کیانا: نمیشه!!!! نمیدونم چرا!
بهزاد: آخه این همه ریاضی دان نتونستن اینو اثبات کنن! از تو هم انتظاری نمیره!
کیانا: مگه من چمه! اصلا همه برید سر کارهاتون ببینم! بهزاد تا امشب مقاله رو تموم می کنیا!
پرنیان: کیانا جان سلام! وقت داری یه چیزی بگم؟
کیانا: سلام عزیز دل من!! بفرما!
پرنیان: تو راه که داشتم میومدم، با خودم فکر کردم کاش می شد تو مجله یه تغییری ایجاد بشه. بعد به ذهنم رسید خوب میشه مجله رو اختصاصی کنیم. یعنی بیشتر قسمت مجله مربوط به یه موضوع باشه و بقیه هم یه سری موضوعات دیگه!
کیانا: خب مثلا چی؟
پرنیان: به اینم فکر کردم. گفتم اگه بخوایم خودمون انتخاب کنیم نمیشه. چون هرکی یه نظری داره. بهتره یه نظرسنجی بذاریم و خواننده ها انتخاب کنن!
کیانا: عالیه! پرنیان من میدونستم تو بالاخره یه چی میشی!
پرنیان: الان مگه چی شدم؟! D:
کیانا: مغز متفکر! مثل خودم! D:
بهزاد: حالا به جای اینکه اینقدر تعارف تیکه پاره کنین زود نظرسنجی رو بذارین!
کیانا: تو سرت به کار خودت باشه!
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
۴روز بعد
کیانا: پرهام برو نتایج نظرسنجی رو نگاه کن! دیگه مهلتش تموم شده.
(چراغ ها خاموش می شود!)
رها: الان ... برق رفت؟! کسی لپ تاپ نیاورده؟
بهار: نه!
کمند: خوش شانسی در این حد؟
بهزاد: در این حد!
کیانا: خب! دوستان خونسرد باشین! بالاخره تا 2ساعت دیگه برق میاد!
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
۳ ساعت بعد
بهزاد: میگم کیانا! الان 3ساعت شده و برق نیومده ها!
کیانا: خب الان که چی! میخواستی بگی من اشتباه حدس زدم؟! تو مقالت رو تموم کردی؟
بهزاد: ای بابا! اصلا غلط کردم!
پرهام: بذار به آیدین زنگ بزنم از لپ تاپش چک کنه!
کیانا: نــــــــــــــــــــه! من عمرا رمز سایت رو به اون موجود ضد جلبک بدم! یک ساعت دیگه هم صبر کنیم شاید برق اومد!
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
یک ساعت بعد
همه کیانا را نگاه می کنند!
کیانا: خب! چاره ای نیست! به آیدین زنگ بزن!
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پشت تلفن
آیدین: خب!
کیانا: کوفت و خب! کدوم موضوع بیشترین رای رو آورده؟
آیدین: چی به من میرسه؟
کیانا: آدم ۱۰۰ تا دشمن داشته باشه بهتر از اینه که با تو دوست باشه!
آیدین: شوخی کردم! موضوعِ....!
کیانا: میگی یا سیم تلفن رو فرو کنم تو حلقت!
آیدین: دستت که به من نمیرسه! ولی میگم! طنز!
کیانا: آها! باشه!
آیدین: ازم تشکر نمیکنی؟؟
کیانا: خداحافظ!!!
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کیانا: طنز!
رها: پس موضوع مجله طنز شد؟
کیانا: نه. حدود ۲/۳ ... در واقع ... کمی تا قسمتی طنز!
[پایان قسمت پنجم]