کولاک - قسمت چهارم
بهار ما گذشته شاید
بهار ما گذشته انگار
بهار ما گذشته شاید
گذشته ها گذشته انگار
نرو بمان
- به! بهار خانوم! چرا رفتی تو فاز دپرسی؟ نگران نباش! یا خودش میاد یا ایمیلش! ;)
- هعی! نگو رها! تو دلم آشوبه! جیم... روزی ده ساعت تمرین!
-جیم؟ اهل کدوم کشور هست؟
- چی میگی؟! جیم! همون باشگاه! هفته ی دیگه مسابقه انتخابی واسه این بازی های تنیس آسیاییه ... از همین الان نگران شدم! یعنی قبول میشم؟!
- امیدوارم! حالا اینا رو ولش ... ناهار داریم بهار جوووون؟!
- چیش! من میگم الان با حالت دِر دِر دِر دارم حرف می زنم بعد باید چیزی هم درست میکردم؟ آخه وقتی دوستت....
- باشه!!!! چرا خونت رو کثیف میکنی! الان زنگ میزنم غذا سفارش میدم!
- میگم رها! واسه من پیتزا پپرونی سفارش بده!
- یعنی ... سنگ پای قزوین هم نیست! شاید خودم درست کردم اصلا! حوصله غذاهای بیرون رو ندارم!
***
- اتفاقا موضوع خوبیه! البته اگه اجازه بدن ...
- موافق نیستم!
- تو فقط حرف خودتو میزنی! همه با این موضوع موافقن! الان کسی حوصله چیزای تکراری رو نداره!
- چی؟! تکراری؟! این چهار تا استخون رو کماکان دارما!
- فکر کردی می ترسم؟! منطقی باش! همه موافقن!
- همه کجان که من نمی بینمشون؟! دِهَه!
حمید: چه خبره؟ ساختمون رو گذاشتین رو سرتون!
- خب این اصن ذوق ورزشی نداره! فقط بلده بگه نه!
حمید: میشه بگین موضوع چیه؟
- کمند میگه موضوع ورزشی این هفته والیبال باشه! آخه فکرکن! اَه!
- علیرضا هم میگه راجب کاراته باشه! من عمرا اجازه بدم!
حمید: هه! پس همچنان به بحثتون ادامه بدین! چون قراره این هفته راجب تنیس صحبت بشه!
علیرضا و کمند: نــــــــــــــه!
حمید: چه خبرتونه! کیانا تایید کرده پس بیخودی عجز و ناله نکنین! در ضمن بیاین ناهار ... رها زحمتشو کشیده!
علیرضا: راستشو بگو ... چند درصدش سوخته؟!
حمید: کمی تا قسمتی! قابل خوردنه! زود بیاین تا مجبور نشدین همون "کمی تا قسمتی"ها رو بخورین!!!
زمین ورزشی گلف و تنیس مجموعه ورزشی انقلاب
آیدین و بهار در حال تمرین برای مسابقه
آیدین: بهار تو همیشه خوب بودیا! چرا اینقدر استرس داری؟!
بهار: من کجا استرس دارم! داری از جنگ روانی استفاده میکنی!
آیدین: حالا هرچی دوست داری اسمشو بذار! این FOREHAND رو بگیر ببینم THE PINK WALL!
بهار: ........ آخ ............. پام! آی آی آی! آیدین! نمیری! فکر کنم پام شکست ... پس فردا مسابقه است!!!
آیدین: بذار ببینم! الان درد میکنه؟
بهار: خودت چی فکر میکنی؟!
آیدین: نشکسته ... و گرنه دردش خیلی بیشتره ... حالا بیا بریم درمانگاه اینجا ببینیم چی میگن.
20 دقیقه بعد
- دیدی گفتم چیزی نشده! به مسابقت هم میرسی بهار خانوم!
- شانس آوردی! وگرنه چندتا چک درست حسابی نوش جان میکردی! این مسابقه واسه من خیلی مهمه!
- بعله! شدت اهمیتش هم کاملا مشخصه! حالا بهتره بری خونه استراحت کنی ... چرا همینجوری منو نگاه میکنی؟!
- ... تو ... نمیخوای یه اخته واسه من بگیری؟! مگه دلت از سنگه همینجوری میگی برو خونه!
- هه! باشه ... من واسه خودت گفتم که استراحت کنی.
روز مسابقه
- دو تنیسوری که وارد زمین میشن رو تشویق کنین ... مریم صفوی و بهار محقق معروف به THE PINK WALL! با سوت داور بازی شروع میشه. یه سرویس فوق العاده از پینک ... (دقیقه بعد)...و اکنون یک FOREHAND شیرجه ای از مریم صفوی ... محقق میره که دریافت کنه ... نتونست ... مثل اینکه مچ پاش در رفته! ... بله ... دیگه نمی تونه به بازی ادامه بده ... THE PINK WALL رو به بیرون زمین راهنمایی می کنند ... مریم صفوی در دور بعدی با حوریا صامت مبارزه خواهد کرد ... با ما همراه باشید.
جایگاه تماشاگران
آیدین: وای! من تا چند هفته جرات نمیکنم با بهار روبرو بشم! خیلی حس بدیه درک میکنم. بچه ها من باید برم. نیم ساعت دیگه نوبت بازی منه!
کمند: ما یه جوری آرومش میکنیم ... تو با خیال راحت برو.
1 ساعت بعد
صدای جیغ ................. – آیدین بُرد؟
کمند: به! بهار جون! کی اومدی! آیدین رو بیخیال. بیا بنشین به کنارم! :D پفک خریدم!
- بُرد؟؟؟؟
- ... این بازی رو آره!
- بازی بعدیش کی هست؟
- یک ساعت دیگه ... میگم ... میخوای بریم خونه؟
- واسه چی؟
- گفتم شاید حوصله ی دیدن بازی رو نداشته باشی.
- پس آیدین رو کی تشویق کنه؟
- حالا زیاد مهم نیست!
- من می مونم و تشویقش میکنم! دوستمونه ها!!
- ایول بهار! خیلی OPENMIND ای!!!!!!!!!!!!!!!!
دفتر مجله ... فردای همان روز
کیانا: بهار خیلی ممنون بابت اینهمه اطلاعات راجع به تنیس ... با اینکه اسمت هم از لیست مسابقه حذف شد اما ... تو فوق العاده ای! ممنون!
بهار: خواهش می شود! دیگه زیاد هندونه بغلم نذار!
کیانا: نه بابا! ... خب بچه ها! به نظرتون موضوع ورزشی هفته ی بعد چی باشه؟
کمند: والیبال!
علیرضا:کاراته!
کیانا: :|
[پایان قسمت چهارم]
جالب بود
ممنون