کولاک می شود!
دانشگاه تهران، سال 1400 ...
داستان "کولاک" نوشته ی سپیده پارسا اینگونه آغاز می شود.
داستان در رابطه با هفته نامه ای ست به نام "کولاک" با تحریریه ای جالب!
این داستان به اتفاقات درون این هفته نامه اشاره دارد. گاه طنز، گاه غیر طنز.
رویدادهای این داستان کاملاً ساخته ی ذهن نویسنده ی آن است و امیدواریم توهین به هیچ شخص و گروهی گماشته نشود.
قسمت اول کولاک، پنجشنبه، ساعت 17، همین وبلاگ.
سخن نویسنده:
با سلام و درود فراوان خدمت همه ی یک طنزی ها، چون میدونم آیدین به مقدار بسی زیاد، پیاز داغ قضیه رو اضافه کره و اگه الان نرم سر اصل مطلب گرزهای گران را به سویم پرتاب خواهید کرد، زودتر ماجرا را می گویم.
با اینکه ایراد گرفتن های زیاد بنده از داستان خانه سالمندان و غر زدن های این جانب از تاخیر های بسیار، بنده را مکلف به نوشت داستانی نمودند تا این وظیفه ی خطیر را درک نمایم. باشد که کمتر فغان کنم!
عارض شوم که نام برده در دوران طفولیت خود داستان های بسیاری را نوشته و بنابراین تمام داستان ها را in-time تحویل داده و آخر هم به نتیجه ای نرسیده که چرا خانه سالمندان دو ماه در میان منتشر می شد.
و در آخر اینکه کولاک تنها تراوشاتی است از ذهن مغشوش نویسنده که امیدوارم کم و کاستی آن را به بزرگی خودتان (به جز کمند) ببخشید. نقطه.
خودش ببینه کسی محلش نمیذاره میگه :-))