کمی تا قسمتی طنز

جدیدترین مطالب طنز

به زودی همچین راه میفتد که کف کنید!

پیام های کوتاه
مطالب پربحث‌تر
آخرین دیدگاه‌ها
  • ۱۷ ارديبهشت ۰۲، ۱۴:۴۷ - ناشناس
    عجب!
نویسندگان

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کمر درد» ثبت شده است

     دوستی از رفقای دیرین                     عشق یاری به دلش تابیده

عاقبت قاطی مرغا شد و رفت                پس که شیره به سرش مالیده

دیدمش بعد عروسی روزی                      کمرش خم شده و تابیده

چشم ها سرخ و رخش زردمبو                      بس که از درد کمر نالیده

زیر شال دو سه متری بلند                      ویکس بدبو به خودش مالیده

گفتم ای دوست خدا بد ندهد                  چه شده کول و کمر چاییده

گفت داغ جگرم تازه نکن                         گاو بیچاره ی من زاییده

پس که افراط نمودم در عشق                  مهره سوم من ساییده

مدتی هست از این درد کمر                    عنصر عاشقیم ام خوابیده

گفتمش موز بخور گفت عجب                   چه کسی موز دوا نامیده

موز اگر چاره ی درد کمر است                 پس چرا خود کمرش تابیده؟

 

محمد رضا عالی پیام (هالو)

  • آیدین

یه روز یه کیانایی،درحالی که اسمشو عوض کرده بود بوده،میره دکتر.

به دکتر میگه: دکتر من هر جا مو دس میزنم درد میکنه.

دکتر میگه مگه میشه .

کیاناهه هم دست میزنه به پاش میگه : اوخخخخخخ

دس میزنه به سرش میگه:اوخخخخخخخ

دس میزنه به کمرش میگه:اوخخخخخخخ

دکتر یه نگاه بهش میکنه میگه تو اسمت کیانا نیست؟؟

میگه نمی خاستم اعطراف کنم، ولی آره اسمم کیاناست.

دکتر میگه عزیزم:انگشتت شکسته.

   دکتر بود بالاخره، تقصیر کیاناهه نبود که.اصن کیانای قصه ما رشتش ریاضی بود.

  • pou 617

روزی یک مریض به دکتر مراجعه کرد و از کمر درد شدید شکایت داشت...
دکتربعد از معاینه ازش پرسید: خب، بگو ببینم واسه چی کمرت درد می کنه ؟!
مریض گفت :محض اطلاعتون باید بگم کـ من برای یک کلوپ شبانه کار می کنم، امروز صبح زودتر به خونم رفتم و وقتی وارد آپارتمانم شدم، یه صداهایی از اتاق خواب شنیدم!
وقتی وارد اتاق شدم، فهمیدم کـ یکی با همسرم بوده ، در بالکن هم باز بود، من سریع دویدم طرف بالکن، ولی کسی را اونجا ندیدم!
وقتی پایین را نگاه کردم، یه مرد را دیدم کـ می‌دوید و در همان حال داشت لباس می‌پوشید!!!
من هم یخچال را کـ روی بالکن بود بلند کردم و پرتاب کردم به طرف اون!
فکر کنم دلیل کمر دردم هم همین بلند کردن یخچال باشه.....

مریض بعدی، به نظر می رسید کـ تصادف بدی با یک ماشین داشته!
دکتر بهش گفت : مریض قبلیِ من بد حال به نظر می رسید، ولی مثل اینکه حال شما خیلی بدتره! بگو ببینم چه اتفاقی برات افتاده؟!
مریض پاسخ داد : باید بدونید کـ من تا حالا بیکار بودم و امروز اولین روزکار جدیدم بود...
ولی من فراموش کرده بودم کـ ساعت را کوک کنم و برای همین هم نزدیک بود دیر کنم، من سریع از خونه زدم بیرون و در همون حال هم داشتم لباس‌هایم را می‌پوشیدم،شما باور نمی‌کنید؛ ولی یهو یه یخچال از بالا افتاد روی سر من!!!

وقتی مریض سوم وارد شد به نظر می رسید کـ حالش حتی از دو مریض قبلی هم وخیم‌تره !
دکتر در حالی کـ شوکه شده بوده پرسید: تو دیگه از کدوم جهنمی فرار کردی......!!!؟؟
و بیمار جواب داد : خب، راستش من داخل یک یخچال نشسته بودم ...

  • آیدین