کمی تا قسمتی طنز

جدیدترین مطالب طنز

به زودی همچین راه میفتد که کف کنید!

پیام های کوتاه
مطالب پربحث‌تر
آخرین دیدگاه‌ها
  • ۱۷ ارديبهشت ۰۲، ۱۴:۴۷ - ناشناس
    عجب!
نویسندگان

قبل از خواندن این پست توصیه میشود این پست را بخوانید.

 

در 23 دی ماه سال 1366 در یکی از شهر های استان اصفهان به شدّت بدنیا اومدند.

امکان "جملیه" بودن اسم ایشون هم وجود داشت کـ بنا به دلایلی کـ هنوز مشخص نیست برطرف شد!

تصور میکنیم از همان ابتدا یا حرف نمیزدند یا اگر حرف میزدند بسیار طولانی بود!
این مقوله را میتوانید از قسمت دیدگاه های وبلاگ این حقیر مشاهده بفرمایید.

از آنجایی کـ ایشون یک عدد از پاهایشان در این دنیا و یک عدد از پاهایشان در دنیایی کـ ما از آن بی خبریم بوده ، به همین دلیل کسی قلب و بینی * برای عکس گرفتن از دوران بچگی ایشان نداشت.

به هر حال هر طور شده هیما خانوم بدنیا آمد و این دنیا را دگرگون ساخت.

از تمام کسانی کـ ایشان را در بدنیا آمدن یاری کردند سپاس گذاریم ، مگر کسانی کـ در بدنیا آمدن کیانا خانوم هم دست داشتند ، خدا از آنها نگذرد ، یا اصلا" بگذرد و بعد دنده عقب بیاید از رویشان رد شود کـ قشنگ له بشوند!

به هر حال تولد ایشون خجسته باد و نمیگوییم کـ الهی صد و بیست ساله شی ، چون علاقه ای به دخالت در کار خدا نداریم ، شاید خواست صد و سی سال به شما عمر با عزت دهد.

فقط میگوییم امیدواریم عمر شما به اندازه ی دیدگاه هایتان باشد.

همین!

با تشکر ، آیدین همتی و بقیه ... !

 

* در اصطلاع امروزی از آن به عنوان "دل و دماغ" یاد می کنند.

  • آیدین
یک دانشجو ، عاشق سینه چاک دختر همکلاسیش بود...
بالاخره یک روزی به خودش جرات داد و به دختر راز دلش رو گفت و از دختره خواستگاری کرد...
اما دختر خانوم داستان ما عصبانی شد و درخواست پسر رو رد کرد.
بعدم پسر رو تهدید کرد که اگر دوباره براش مزاحمت ایجاد کنه، به حراست میگه!
روزها ازپی هم گذشت و دختره واسه امتحان از پسر داستان ما یک جزوه قرض گرفت و داخلش نوشت " من هم تو رو دوست دارم، من رو ببخش اگر اون روز رنجوندمت ، اگر منو بخشیدی بیا و باهام صحبت کن و دیگه ترکم نکن "
ولی پسر دانشجو هیچوقت دیگه باهاش حرف نزد.
چهار سال آزگار کذشت و هر دو فارغ التحصیل شدند. اما پسر دیگه طرف دختره نرفت.!!


  آ.ن: پسرهای دانشجو هیچوقت لای کتاب ها و جزوه هاشون رو باز نمیکنند  
  • آیدین

دو نفر میرن تو کارواش، کدوم یکی شون زنه؟؟؟؟
.
.
.
..
.
.
اونی که سواره اسکوتره دیگه.

  عاغا"بدون شرح.

 

  • pou 617

آن چیست که وزنش دو تن است و لاغر هم میباشد؟؟؟

یک عدد پیل که لباس میهمانی تنگی به تن دارد.

عاغا" مگه فیل نمیتونه با لباسه تنگ بره بیرون.؟؟؟

  • pou 617

یه پرنده داشت یه مرده رو اذیت میکرد.

مرده خعلی عصبانی شده بود و میخاس از دستش خلاص شه.

بعده کلی جون دادن، آخر سر پرنده رو میگیره از ساختمون پرتش میکنه پایین.

عاغا" مردای باهوشم کم نیستنا

  • pou 617

تنها سودی که رشته ی تحصیلیم تا الان داشته این بوده که...
هر بار میرم تو اشپز خونه بابام میگه :
مهندس یه 2 تا چای بیار بخوریم !!!

 

 

 

 

[!]:فک کنم دوره ی ما مهندسا باید اشغال دفع کنن بابا!!

  • پویا عسکری

دوتا زن با هم ساکت نشسته بودن،که.......................

عاغا"دروق میگم مگه؟

  • pou 617

امروز یه یارو در خونمون زد گفت ما داریم برای کسایی‌ که تو این محله هستند یه استخر
مجانی‌ میسازیم.ممنون میشیم اگر در توانتون هست یه کمک یا اهدایی به این پروژه بکنید...
بابامم یه لیوان آب بهش داد!

 

 

 

[!]:ینی یکی به من بگه کمک از این بیشتر!؟؟

  • پویا عسکری

امروز امتحان ادبیات داشتم بعد یکی از بچه های ضد حال کلاس برگشت
گفت خانم این سوال دوتا جواب داره کدومو بنویسیم دبیم نامردی نکرد گفت هردوشو بنویسید 
همچین دلم میخاست بزنم جفتشونو له کنما خو دوست عزیز من تو یکیش موندم
دومیشو کجای دلم بزارم اخه ؟؟

 

 

 

 

[!]:همکلاسیه ضد حاله من دارم اخر سر از دست اینا من تجدید میشم والاااااا

  • پویا عسکری

خب سلام بروبچ منو که میشناسید من پویام که ی مدتی نبودم و دوباره اومدم به این وبلاگ امیدوارم که ناراحت نباشید که دیر به دیر میام خنده

[!]:خب مگه چیه firefox‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍ًًًًًًًًًًًم خراب بود!!!!

  • پویا عسکری