در جای جای دیوان حافظ شیرازی شوخ طبعی خواجه را می توان مشاهده کرد.
تا پیش از حافظ ، اینگونه شوخ طبعیات به هزلیات و انواع هجو چنانکه در نوشته های کسانی نظیر انوری می آمد مشاهده می شد.، اما طنز حافظ نیشخندهای زهر دار است یا بیان یک پریشانی دل که با نوعی مضحکه ی رندانه آنرا می آمیزد یا اینکه با شکسته نفسی می گوید:" ببین که تا چه اندازه میخواد منو خر کنه؟؟!!!!))
معمولا در زمانی که از "شیخ مفتی" و " محتسب " و " صوفی و زاهد " حرف میزنه یا زمانی که غزل رو به پایان میرسونه ، طنازی های او دیده می شود.
عمران صلاحی ( طنزپرداز فقید ) میگوید که به زعم خودش 70% ابیات حافظ را همراه با عنصر طنز میدیده !!
شاید پربیراه نباشد.
من به ندرت غزل خالی از شوخی و طنز و باحال حرف زدن رندانه دیده ام!!
چند مورد از شیرین زبانی های طنز گونه ی حافظ :
* به خنده گفت که حافظ! غلام طبع تو ام .... ببین که تا به چه حدم همی کند تحمیق!
* به خلدم دعوت ای زاهد مفرما .... که این سیب زنخ زان بوستان به
* چو طفلان تاکی ای زاهد فریبی ...... به سیب بوستان و شهد و شیرم؟؟
*صوفی سرخوش از این دست که کج کرد کلاه ..... به دو جام دگر آشفته شود دستارش!
* ساقی مگر وظیفه ی حافظ زیاده داد؟ .... کآشفته گشت طره ی دستار مولوی!
ک.ف : اینا رو گفتم تا یکم سطح فرهنگ سازی وبلاگ و حافظ شناسی تون رو ببرم بالا !!