کمی تا قسمتی طنز

جدیدترین مطالب طنز

به زودی همچین راه میفتد که کف کنید!

پیام های کوتاه
مطالب پربحث‌تر
آخرین دیدگاه‌ها
  • ۱۷ ارديبهشت ۰۲، ۱۴:۴۷ - ناشناس
    عجب!
نویسندگان

۵۴ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۲ ثبت شده است

داره بازی الشباب و استقلال رو نشون میده. سوال برنامه خیلی جالبه.

وجه شبه دو تیم حاضر در زمین چیست؟

گزینه نداره فقط عدد مورد نظر رو پیامک کنید.

آ.ن: برای راهنمایی میتونین ادامه مطلب رو ببینید.

  • آیدین

یک طنز ...

سایتی بر پایه ی بازدیدکنندگان ؟

جوک و اس ام اس و طنز!؟

اینبار همه ی کاربران نویسنده میشوند.

منتظر باشید.

ابتدای تابستان

با ما همراه باشید.

http://s4.picofile.com/file/7763425371/Untitled_1.png

  • آیدین

اسم کسی رو که عاشقشی بفرست به 81332 جواب قشنگی بهت میده

  • آیدین

بچه دبستانیه میره پیش خانم معلمش، میگه: خانوم میشه شما زن من بشید؟
معلمه میگه: برو بشین سر جات، من الان حوصله بچه مچه ندارم.
پسره میگه: آره منم حوصله بچه ندارم... اشکال نداره، جلوگیری میکنیم!!!

  • آیدین

دخترا الان فوتبال بازی می کنن، رتبه اول کنکور شدن، حتی وارد انرژی اتمی هم شدن، تو المپیک و پارا المپیک هم مدال طلا آوردن
.
.
.
.
والا اینجوری که پیش میره هیچ بعید نیست به زودی پارک دوبل هم یاد بگیرن!

  • آیدین

یه میلیاردری بود که توی خونه اش تمساح نگه می داشت و اون ها رو گذاشته بود توی استخر پشت خونه اش، اون یه دختر خیلی زیبا هم داشت...

یه روز یه مهمونی خیلی مجلل گرفت. وسط های مجلس، پسرهای توی مهمونی رو جمع کرد و گفت می خوام براتون یه مسابقه بذارم. هر کدوم از شما بتونه این استخر پر از تمساح رو تا ته شنا کنه من یه میلیارد تومن بهش جایزه می دم یا این که دخترم رو به عقدش در میارم.

هنوز جمله آخرش تموم نشده بود که یکی پرید توی آب و تمساح ها همه رفتن طرفش. اون هم با هر بدبختی ای بود فرار کرد و تا ته طرف دیگر استخر رو شنا کرد. وقتی بیرون اومد، فقط چند خراش کوچک برداشته بود.

میلیاردر که خیلی کف کرده بود، گفت: آفرین! خیلی خوشم اومد، حالا دخترم رو می خوای یا یک میلیارد تومن رو؟

پسره گفت: هیچ کدوم، اون فلان فلان شده ای رو که منو هول داد توی آب می خوام!

  • آیدین

در کلاس درس استاد دانشگاه خطاب به یکی از دانشجویان میگه انواع استرس رو توضیح بده و استرس واقعی کدومه؟

دانشجو میگه دختر زیبائی رو کنار خیابان سوار میکنی.  اما دختره کمی بعد توی ماشینت غش می کنه.  مجبور می شی اونو به بیمارستان برسونی. در این لحظه دچاراسترس آنهم از نوع ساده‌ میشی!

در بیمارستان به شما می گن که این خانم حامله هست و به تو تبریک میگن که بزودی پدر میشی. تو میگی اشتباه شده من پدر این بچه نیستم ولی دختر با ناله ای میگه چرا هستی. در اینجا مقدار استرس شما بیشتر میشه. آن هم از نوع هیجانی!

در خواست آزمایش دی.ان.ای می کنی. آزمایش انجام میشه و دکتر به شما میگه : دوست عزیز شما کاملا بیگناهی ، شما قدرت باروری ندارید و این مشکل شما کاملا قدیمی و بهتر بگویم مادرزادیه. خیال تو راحت میشه و سوار ماشینت میشی و میری. توی راه به سمت خونه ناگهان به یاد ۳ تا بچه ت میفتی …؟ و اینجاست که استرس واقعی شروع میشه!

  • آیدین

یکی از دانشمندان، گوش‌های بزرگی داشت.

شخصی بر سبیل استهزا به او گفت: گوش‌های شما متناسب بدن یک انسان نیست.

مرد دانشمند در جواب گفت: بله، درست است. اتفاقا گوش‌های شما هم برای جثه‌ی یک الاغ بسیار کوچک است.

  • آیدین

یه بازاریابِ جارو برقی درِ یه خونه ای رو میزنه، و تا خانمِ خونه در رو باز میکنه قبل از اینکه حرفی زده بشه، بازاریاب میپره تو خونه و یه کیسه کود گاوی رو روی فرش خالی میکنه و میگه: اگه من قادر به جمع کردن و تمیز کردنِ همه ی اینها با این جاروبرقی قدرتمند نباشم حاضرم که تمامِ این *** ها رو بخورم!

 خانوم میگه: سُــسِ سفید میخوای یا قرمز؟

 بازاریاب: چــــرا؟

خانوم: چند وقته برقِ خونه مون قطعه ...!

  • آیدین

فقط یه ایرانیه که وقتی دنبال یه روش برای کاهش وزن میگرده

میپرسه چی بخورم که لاغر شم؟

برای لاغر شدن هم میخواد بخوره!

  • آیدین