داشتم در خیابان راه میرفتمکودکی دوان دوان سمتم آمد و گفت:آقا آقا ... چسب زخم نمیخواین؟ ارزون میفروشمالبخندی زدم و گفتم:خفه بابا این داستان دیگه گندش در اومده...!
چه بی ادبانه بهش گفتی!
خُب گناه داره بچه!!!
چی میشد یدونه ازش میخریدی و هیچی نمیگفتی؟! :(