کمی تا قسمتی طنز

جدیدترین مطالب طنز

به زودی همچین راه میفتد که کف کنید!

پیام های کوتاه
مطالب پربحث‌تر
آخرین دیدگاه‌ها
  • ۱۷ ارديبهشت ۰۲، ۱۴:۴۷ - ناشناس
    عجب!
نویسندگان

درباره سریال | آرشیو قسمت ها | نویسنده: حمیدرضا مرادی | با همکاری: آیدین همتی

  

روزی شیخ چک میل همی کرد و به انگشت تدبیر اینترها همی زد و لکن صفحات یکی زپس دیگری رمیدند و به چنگ نامدند. شیخ را گفتند یا شیخ : فلسفه ی سرعت قلیل اینترنت چیست ؟

 
فرمود : اینترنت سگی است هار ! وگر سرعتش از حد برون شود ، بدود و پاچه مردم همی گیرد.
 
و مریدان نعره زدند و بر هوش شیخ احسنت همی گفتند.

  • آیدین

ک.ف : این مطلب رو امروز تو ویگردیم پیدا کردم گفتم اینجا آپ کنم تا بقیه دوستامم بخونن!!

دیگه ایام شب قدره مطلب طنز نباشه بهتره!!

آدم شگفت زده میشه!!





کوه پردیس یک کوه باستانی است که در حومه شهرستان جم از توابع عسلویه استان بوشهر و در نیمه های راه بندر کنگان به فیروز آباد شیراز قرار دارد. قله این کوه نزدیک ترین نقطه زمین به خورشید است، چون بالاترین ارتفاع در نزدیکی خط استواست.

مغناطیس فوق العاده قوی کوه در جهان زبانزد است و اگر در فاصله ۵۰ تا ۱۰۰ متری کوه یعنی تقریبا انتهایی ترین نقطه مشخص آسفالت با ماشین توقف کنید و ترمز دستی را بخوابانید، ماشین به جای سر پائینی به نرمی به سمت کوه کشیده می شود که البته همین مغناطیس برای رانندگان نا آشنا بسیار دردسر ساز بوده و تاکنون تعداد زیادی از خودروها بی اختیار با کوه تصادف کرداند.

از جمله خواص خارق العاده ی این کوه کمک به درمان مبتلایان به ایدز است.به خاطر نزدیکی این کوه به خورشید امکان رشد و نمو ویروس های بیماری زا از جمله ویروس HIV صفر است.پزشکان متخصص بریتانیایی در موسسه ی Imperial Medical College در شهر لندن اخیرا در مقاله ای در روزنامه ی تایمز ضمن بر شمردن این خاصیت از سازمان ملل درخواست کرده اند تا نام این کوه را به ANTI-HIV Mountain تغییر دهند.
  • حمیدرضا مرادی

لقمان را گفتند ادب از که آموختی؟

گفت: از بی ادبان

گفتند: قبل از اینکه ادب بیاموزی از کجا تشخیص دادی اونا بی ادبن؟

گفت: خب دیگه خفه شین !

 

✔ اونی که روزه گرفته قطعا تا قبل از افطار چیزی نخورده !
“جواد خیابانی”

  • محمدرضا اکبری

دخترها وقتی ازدواج می‌کنن یه دغدغه دیگه به دغدغه‌هاشون اضافه میشه!

اینکه حالا شوهرم چی بپوشه!؟

 

  آ.ن: بعضی از شماره ها تو گوشیم نقش شبکه چهار تو تلویزیون رو دارن :|  

  • آیدین

درباره سریال | آرشیو قسمت ها | نویسنده: حمیدرضا مرادی | با همکاری: آیدین همتی

  

جوجه مریدی شیخ را گفت: مرادا،عشق چیست؟
شیخ فرمودند: به گندمزار برو و پرخوشه ترین شاخه را بیاور . اما در هنگام عبور از گندمزار ، به یاد داشته باش که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی.
مرید به گندمزار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت.شیخ پرسید : چه آوردی؟
مرید با حسرت جواب داد : هیچ!هر چه جلو می رفتم،خوشه های پر پشت تر می دیدم و به امید پیدا کردن پرپشت ترین،تا انتهای گندمزار رفتم.شیخ گفت : عشق یعنی همین!
مرید پرسید:پس ازدواج چیست؟
شیخ به سخن آمد که:به جنگل برو و بلند ترین درخت را بیاور.اما به یاد داشته باش که باز هم نمی توانی به عقب برگردی!
مرید رفت و پس از مدت کوتاهی با درختی برگشت.
شیخ پرسید که مرید را چه شد،او در جواب گفت : به جنگل رفتم و اولین درخت بلندی را که دیدم،انتخاب کردم.ترسیدم که اگر جلو بروم،باز هم دست خالی بگردم .
شیخ فرمودند: ازدواج هم یعنی همین.
و مریدان از این حکمت شیخ در عجب شدند ولی هیچ مگفتند.

  • آیدین

فقط یه دختر ایرانی میتونه،

وقتی تو کوچه داره راه میره دم هر خونه که شیشه رفلکس داره وایسته،

خودشو چک و مرتب کنه

و تو دلش بگه : به به من چقد خوشگلم !

 

✔ ﻫﺮﮐﯽ ﺗﻮﻧﺴﺖ ۳ ﺑﺎﺭ تند ﺑﮕﻪ:

“ﭼﻪ ﮊﺳﺖ ﺯﺷﺘﯽ”

  • محمدرضا اکبری

اگر کسی برات قمپوز در کرد

براش لوغوز بخون

تا تو انپاس نری و برات انغورت نیاد

بگو خب!

  • آیدین

ﺳﺮ ﭼﻬﺎﺭ ﺭﺍﻩ ﭘﺸﺖ ﭼﺮﺍﻍ ﻗﺮﻣﺰ ﺑﻮﺩﻡ

ﮐﻮﺩﮐﯽ ﺩﻭﺍﻥ ﺩﻭﺍﻥ ﺳﻤﺘﻢ ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ:

- ﺁﻗﺎ ﺁﻗﺎ! ﭼﺴﺐ ﺯﺧﻢ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﯾﻦ؟! ﺍﺭﺯﻭﻥ ﻣﯿﻔﺮﻭﺷﻤا

ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺯﺩﻡ ﻭ ﮔﻔﺘﻢ:

- ﺍﮔﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﭼﺴﺐ ﺯﺧﻢ هاﯾﺖ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﺨﺮﻡ ﻧﻪ ﺯﺧﻤﻬﺎﯼ ﻣﻦ ﺧﻮﺏ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻧﻪ ﺯﺧﻤﻬﺎﯼ ﺗﻮ ...

ﮐﻮﺩﮎ ﻧﮕﺎﻫﻢ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:

بیشعور ﭘﻮﻝ ﻧﺪﺍﺭﯼ چرت و پرت ﻓﻠﺴﻔﯽ ﺗﺤﻮﯾﻠﻢ ﻧﺪﻩ!!

 

✔ فقط یه جوون ایرانیه که ۲۰۰۰تومن تو جیبش پول نداره تا گوشی یک میلیونیش رو شارژ کنه!

  • محمدرضا اکبری

درباره سریال | آرشیو قسمت ها | نویسنده: حمیدرضا مرادی | با همکاری: آیدین همتی

  

روزی شیخ مریدان را بر خودروی خود سوار بکرد تا مگر تفریحی کنند گرد لواسون
لکن در راه به ناگه عنان خودرو از کف بداد ، خودرو رم بکرد و یورتمه کنان به دیوار بزد ، پا بر ترمز کوبید لکن ترمز در وی اعراض نکرد .
 
در یک آن از آن ماشین هیچ نماند ، گازش برفت و گ...زش بماند.
 
شیخ با مریدان پیاده گشتند. شیخ نیک در خودرو نگریست که روی آن نگاشته : Made in China

فرمود :به گمانم پیاده برویم بهتر باشد اگر پاهایمان نیز چینی نباشد.
 
و مریدان بیهوش گشتندی .

  • آیدین

تو کلاسمون دختری بود که خیلی شر بود و توی کلاس ها اینقدر تیکه می انداخت که همه ما از خنده ریسه می رفتیم.

یکی از کلاس هامون با استادی بود که خیلی سختگیر و اخمو بود

و حتی همون دختر هم جرات تیکه انداختن نداشت.

همون استاد یک بار قفسی سر کلاس آورده بود و اون دختر یک کنفرانس ۵ دقیقه ای ارائه داد

و استاد به اون دختر گفت به من بگو این چه حیوونیه؟

قفس با پارچه ای پوشانده شده بود و فقط پاهای حیوون دیده می شد.

این دوست ما جواب داد من نمی تونم بگم چه حیوونیه باید جاهای دیگه ای از بدنشو ببینم.

استاد اخم کرد و گفت: نخیر از همین پاهاش باید بفهمی چه حیوونیه؟

دانشجو گفت نمی دونم و رفت نشست!

استاد پرسید: ببخشید خانم اسم شما چیه؟

اون هم بلند شد و پاچه های شلوارشو کشید بالا و گفت: 

خودتون ببینید اسمم چیه؟

  • محمدرضا اکبری