- ۶ دیدگاه
- ۱۵ مرداد ۹۲ ، ۰۰:۰۰
با سلام.
مدتی پیش با مشکلاتی درباره ی سرویس آگاه سازی پیامکی کمی تا قسمتی طنز روبرو شدیم.
بطوریکه مدتی این سرویس غیرفعال بود.
اکنون با سرورهای سریع تر و قدرتمندتر این سرویس را بازسازی کردیم.
شماره اختصاصی سامانه پیامکی کمی تا قسمتی طنز نیز از شماره ی 30007546 به شماره ی زیر انتقال داده شد:
شب قدر است و نومیدی ندارد / کسی از بارگاه باری امشب
فروغ رحمت و نور امید است / به هر جانب که رو می آری امشب
آ.ن: زمان، علی را درک نکرد ... علی ٍ زمان (عج) را درک کنیم.
درباره سریال | آرشیو قسمت ها | نویسنده: حمیدرضا مرادی | با همکاری: آیدین همتی
شیخ را گفتند یارانه از قبض ها برداشته اند.
فرمود : از یارانه نقدی چه به حسابتان ریخته اند ؟ گفتند هیچ
فرمود : اینان چگونه مردمانند. سگ را گشاده اند و سنگ را بسته !
و مریدان بساط نعره و گریه را همی گستردند.
داستان ما اینگونه آغاز میشود کـ :
در یک دزدی بانک یکی از ایالات آمریکا دزد فریاد کشید :
“همه افراد حاظر در بانک ، حرکت نکنید ، پول مال دولت است و زندگی به شما تعلق دارد”
همه در بانک به آرامی روی زمین دراز کشیدند
این «شیوه تغییر تفکر» نام دارد، تغییر شیوه معمولی فکر کردن .
هنگامیکه دزدان بانک به خانه رسیدند، جوانی کـ (مدرک لیسانس اداره کردن تجارت داشت)
به دزد پیرتر(کـ تنها شش کلاس سواد داشت) گفت «برادر بزرگتر، بیا تا بشماریم چقدر بدست آورده ایم»
دزد پیرتر با تعجب گفت؛ «تو چقدر احمق هستی، اینهمه پول شمردن زمان بسیار زیادی خواهد برد.
امشب تلویزیون ها در خبرها خواهند گفت ما چقدر از بانک دزدیده ایم»
این را میگویند: «تجربه» اینروز ها، تجربه مهمتر از ورقه کاغذ هایی است کـ به رخ کشیده میشود!
پس از آنکه دزدان بانک را ترک کردند ، مدیر بانک به رییس خودش گفت، فوری به پلیس خبر بدهید.
اما رییس اش پاسخ داد: «تامل کن! بگذار ما خودان هم ۱۰ میلیون از بانک برای خودمان برداریم
و به آن ۷۰ میلیون میلیون کـ از بانک ناپدید کرده بودیم بیافزاییم»
اینرا میگویند «با موج شنا کردن» پرده پوشی به وضعیت غیرقابل باوری به نفع خودت !
رییس کل می گوید: «بسیار خوب خواهد بود کـ هرماه در بانک دزدی بشود»
اینرا میگویند «کشتن کسالت» شادی شخصی از انجام وظیفه مهمتر می شود.
روز بعد، تلویزیون اعلام میکند ۱۰۰ میلیون دلار از بانک دزدیده شده است.
دزد ها پولها را شمردند و دوباره شمردند اما نتوانستند ۲۰ میلیون بیشتر بدست آورند.
دزدان بسیار عصبانی و شاکی بودند:
«ما زندگی و جان خودرا گذاشتیم و تنها ۲۰ میلیون گیرمان آمد.
اما روسای بانک ۸۰ میلیون را در یک بشکن بدست آوردند.
انگار بهتر است انسان درس خوانده باشد تا اینکه دزد بشود.»
اینرا میگویند؛ «دانش به اندازه طلا ارزش دارد»
رییس بانک با خوشحالی میخندید زیرا او در ضرر خودش در سهام را در این بانک دزدی پوشش داده بود.
اینرا میگویند؛ «موقعیت شناسی» جسارت را به خطر ترجیح دادن.
در اینجا کدامیک دزد راستین هستند؟
درباره سریال | آرشیو قسمت ها | نویسنده: حمیدرضا مرادی | با همکاری: آیدین همتی
روزی شیخ چک میل همی کرد و به انگشت تدبیر اینترها همی زد و لکن صفحات یکی زپس دیگری رمیدند و به چنگ نامدند. شیخ را گفتند یا شیخ : فلسفه ی سرعت قلیل اینترنت چیست ؟
فرمود : اینترنت سگی است هار ! وگر سرعتش از حد برون شود ، بدود و پاچه مردم همی گیرد.
و مریدان نعره زدند و بر هوش شیخ احسنت همی گفتند.
درباره سریال | آرشیو قسمت ها | نویسنده: حمیدرضا مرادی | با همکاری: آیدین همتی
جوجه مریدی شیخ را گفت: مرادا،عشق چیست؟
شیخ فرمودند: به گندمزار برو و پرخوشه ترین شاخه را بیاور . اما در هنگام عبور از گندمزار ، به یاد داشته باش که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی.
مرید به گندمزار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت.شیخ پرسید : چه آوردی؟
مرید با حسرت جواب داد : هیچ!هر چه جلو می رفتم،خوشه های پر پشت تر می دیدم و به امید پیدا کردن پرپشت ترین،تا انتهای گندمزار رفتم.شیخ گفت : عشق یعنی همین!
مرید پرسید:پس ازدواج چیست؟
شیخ به سخن آمد که:به جنگل برو و بلند ترین درخت را بیاور.اما به یاد داشته باش که باز هم نمی توانی به عقب برگردی!
مرید رفت و پس از مدت کوتاهی با درختی برگشت.
شیخ پرسید که مرید را چه شد،او در جواب گفت : به جنگل رفتم و اولین درخت بلندی را که دیدم،انتخاب کردم.ترسیدم که اگر جلو بروم،باز هم دست خالی بگردم .
شیخ فرمودند: ازدواج هم یعنی همین.
و مریدان از این حکمت شیخ در عجب شدند ولی هیچ مگفتند.