آ.ن: کصافتا که واسه خودشون هیچ ایده جدیدی نمیارن همش دارن ایده های مارو میدزدن!
- ۲۲ دیدگاه
- ۱۰ بهمن ۹۱ ، ۱۹:۵۵
نام قالب: کمی تا قسمتی طنز [سبز]
حجم: 15.12 کیلوبایت
رنگ بندی: سبز ، سپید ، خاکستری
طراح قالب: آیدین همتی
خصوصیات: بسیار باریک ، ساده ، سبک ، شیک
تغییرات نسب به قالب قبلی: کم شدن شلوغی قالب ، حذف دکمه های امتیاز دادن به پست (چون کاربران عادی قادر به استفاده از آن نبودند) ، SEO قالب
دیدگاه خود نسبت به این قالب را به ما بگویید.
پیشاپیش از همکاری شما مرسی!
ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﯾﮏ ﮔﻮﺷﯽ ﺟﺪﯾﺪ ﺑﺨﺮﻡ … ﺯﯾﺎﺩ ﺑﺮﺍﻡ ﭘﻮﻝ ﻭ ﻣﺎﺭﮐﺶ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺲ.
ﻓﻘﻂ ﺭﺍﺣﺖ ﺍﺯ ﺟﯿﺐ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﯿﺎﺩ ﺑﺴﻪ
ﮐﺴﯽ ﮔﻮﺷﯽ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻣﺸﺨﺼﺎﺕ ﻣﯿﺸﻨﺎﺳﻪ؟
خواندن و نوشتن و حفظ کردن قرآن را نزد مادرش آموخت.
250 سال پیش در ایران زندگی میکرد.
شیعه مذهب بود.
شجاع و با اراده بود و از مرگ ترسی نداشت.
میگویند به چند زبان زنده دنیا آشنایی داشت. به ترکی، فارسی، و عربی تسلط کامل داشت و فرانسوی و روسی را توسط بازرگانان فرانسه و روسیه آموخت.
از وی به عنوان فردی متعصب و خشک مذهب نام برده اند.
با روحانیون دینی به نیکی رفتار میکرد. با اهل شریعت با احترام و رافت میزیست.
همیشه نماز میخواند. شبها علی رغم خستگی و کار زیاد، نماز شبش فراموش نمیشد.
پس از مرگش، وی را به نجف اشرف بردند و در جوار آرامگاه امام اول شیعیان به خاک سپرده شد.
آیا او را شناختید؟
ک.ف : من خودم از جوابش شاخ درآوردم و باورم نمیشد !!!
آ.ن: زنده باد ایران، زنده باد ایرانی
بینوایان
با جلد گالینکور زرکوب
شیک و پیک
چاق و چلِّه
به قیمت
خرج یک ماه بینوایان
به بازار آمد
تا دختر عالیجناب "ایکس"
در ویلای اختصاصی شمال
فصل فصل بخواند
و به گیس کوزت های جهان
قاه قاه
گریه کند!
ک.ف : توی دنیا دوستهای خوب محدودن ، ولی دوستایِ خوب ، دنیایِ نامحدودن !!!
دیدم بچه ها همه یه پست در مورد این برند محبوب و داخلی که نامی صد در صد پارسی داره گذاشتن اینه که گفتم منم یه پست واسه حمایت ازین شرکت ایرانی در سال حمایت از کار و سرمایه ایرانی بذارم !!
مــــــــــــقایسه گوشی GLX با دبــــــــــه آب !!!
ک.ف : من معنی کاسه داغتر از آش و نمیدونستم تا اینکه با مایکروویو آشنا شدم !!!!
مردی جوان در راهروی بیمارستان ایستاده، نگران و مضطرب. در انتهای کادر در بزرگی دیده می شود با تابلوی "اتاق عمل"
چند لحظه بعد در اتاق باز و دکتر جراح از آن خارج می شود. مرد نفسش را در سینه حبس می کند. دکتر به سمت او می رود. مرد با چهره ای آشفته به او نگاه می کند …
دکتر: واقعاً متاسفم، ما تمام تلاش خودمون رو کردیم تا همسرتون رو نجات بدیم. اما به علت شدت ضربه نخاع قطع شده و همسرتون برای همیشه فلج شده. ما ناچار شدیم هر دو پا رو قطع کنیم، چشم چپ رو هم تخلیه کردیم… باید تا آخر عمر ازش پرستاری کنی، با لوله مخصوص بهش غذا بدی، روی تخت جابجاش کنی، حمومش کنی، زیرش رو تمیز کنی و باهاش صحبت کنی… اون حتی نمی تونه حرف بزنه، چون حنجره اش آسیب دیده…
با شنیدن صحبت های دکتر به تدریج بدن مرد شل می شود، به دیوار تکیه می دهد. سرش گیج می رود و چشمانش سیاهی می رود.
با دیدن این عکس العمل، دکتر لبخندی می زند و دستش را روی شانه مرد می گذارد.
دکتر: هه! شوخی کردم… زنت همون اولش مُرد!!!!
آ.ن: هر اتفاقی بیافته ، به نفع ماست
هــه هــه !
ایـنـو نگـا کنین !
گوشی ضد آب !
بـرو عـمـو بـرو ، مـا گـوشـی سـاختـیم راحـت از جیـب در میـاد …
بـرو از خـدا بتـرس …
آ.ن: دانشمندان هنوز نتونستن بفهمن
کـ چرا ایرانیان وقتی یکی از جای دور بهشون زنگ میزنه با داد حرف میزنن!