کمی تا قسمتی طنز

جدیدترین مطالب طنز

به زودی همچین راه میفتد که کف کنید!

پیام های کوتاه
مطالب پربحث‌تر
آخرین دیدگاه‌ها
  • ۱۷ ارديبهشت ۰۲، ۱۴:۴۷ - ناشناس
    عجب!
نویسندگان

۵۵۰ مطلب توسط «آیدین» ثبت شده است

قسمت اول

قسمت دوم

----------------

بعد از کمی تا قسمتی استراحت در حیاط ، به اتاقش برگشت ، ولی یک آن چشمش به چیزی افتاد ...

حمید داشت با لپ تاپ کار می کرد.

- «ای نامرد! سیستم داشتی و به ما نگفتی!؟»

- «مگه تو نداری؟»

- «نه بابا! مال من خراب شد، به پسرمم میگفتم واسم بگیر میگفت الآن پول نداره اجاره خونشو بده، چه برسه به اینکه 25میلیون بده واسه من لپ تاپ بگیره!»

با هم نشستند و غرق شدند در دنیای اینترنت. خاطره ها را مرور می کردند و راستی، چقدر خاطره ...!

آیدین نگاهی به کمی تا قسمتی طنزش انداخت.

بازدید امروز: 1 نفر

بازدید دیروز: 0 نفر

آخرین پست: 29 تیر 1396 ، خداحافظ همه.

اشک از چشم هردوشان سرازیر شد. چه کسی فکر می کرد روزی عزیز دردانه ی آیدین به آن حال و روز بیافتد.

با هم به حیاط رفتند تا کمی حال و هوایشان عوض شود.

کمی قدم زدند ، آرام شدند. حمید روی نیمکت نشست.

آیدین بازهم به زندگی اش فکر می کرد ، به پسرش ، به عروسش ، کـ تنهایش گذاشتند. بغض را حتی می شد از آهنگ قدم زدنش فهمید.

وقتی کمی آرام شد، متوجه شد خیلی از نیمکت دور شده است.

برای اینکه سریع تر به اتاقش برود از راه حیاط پشتی رفت.

با قدم های آهسته به سمت پشت ساختمان می رفت کـ ناگهان متوجه چیزی شد.

زیر چراغ برق کلی کاغذ باطله ریخته بود. اما یک کاغذ قدیمی ، کهنه و نیم سوخته جلب توجه می کرد.

کاغذ کهنه را برداشت.

چیزی کـ می دید را باور نمی کرد.

- «نکنه نقشه گنجه!!!»

- «اِ آره! نقشه گنجه!»

- «حتماً سرکاریه»

- «ولی اگه نباشه چی!»

- «اِ! اینکه آدرس همینجاست» «نقشه همینجاست!»

- «واای! اگه حمید بفهمه از خوشحالی ذوق مرگ میشه!!»

  • آیدین

ورود کامیون ممنوع

  • آیدین

عکس خنده دار یه پارچ آقا

  • آیدین

سلام به همه،من بازم اومدم حتما میگید کیم !خب پوآم!

اومدم بگم که به ایدین بگید اکانت بنده را درست کنند !داستان از اونجا شروع شد که یک دفعه تعداد نویسندگان 1طنز زیاد شد و من به بخش ترول ها

رفتم کهاونجا بعد از گذاشتن 1 پست متوجه شدم که این بخش دیدگاه زیادی نداره و کلا سوتو کوره بعد دیگه ننوشتم !بعد از مدتی داشتم با ایدین تلفنی

صحبت میکردم که گفت حوصله داری بیای 1طنزو بنویسی؟منم گفتم اره !اون گفتش اکانتتو دوباره فعال میکنم ولی فعال نکرده ودیدید که من یبار م با

اکانتش اپ کردم !

[!]:کلا میخواستم بگم بهش بگید اکانتمو فعال کنه ممنون خدافذ(!)

  • آیدین

   آ.ن: دوست عزیز و گرامی ، تو کـ نتونستی ، ولی دادم حمید برات درستش کرد!  

  • آیدین

  آ.ن: ای که شاخ میگذاردی همه عمر!  

  دیدی که دست تقدیر عاقبت شاخ گذاشت!؟  

  • آیدین

لامصب وقتی داری درس میخونی ...

تازه میفهمی کـ بحث های شبکه ۴ هم خیلی سودمند و پرهیجانه!

  آ.ن: نقش معلم پرورشی تو مدرسه مث نقش مداد سفید تو مداد رنگیائه!  

  • آیدین

دکمه روشن کردن کولر باید همه جای خونه باشه

دکمه خاموششم تو انباری زیر دبه سیرترشی!

  • آیدین

ارتباطات توی ایران اینجوریه کـ به طرف ایمیل می‌زنی

بعد باید اس‌ ام‌ اس بفرستی ایمیلتو چک کن !

بعد باید زنگ بزنی بگی اس‌ ام‌ اساتو چک کن !

  • آیدین

شوخی پسرا
ﺍﻭﻟﯽ: من ترمز ماشینش رو می برم، یه کم دورِ هم بخندیم!
ﺩﻭﻣﯽ: ﺣَﻠﻪ ﺩﺍﺩﺍ!
.
.
.
ﺷﻮﺧﯽ ﺩﺧﺘﺮﺍ
ﺍﻭﻟﯽ: ﻣﻦ ﻣﺪﺍﺩﺷﻮ ﺑﺮ می دﺍﺭﻡ، ﺗﻮ ﻧﮕﻮ ﺩﺳﺖ ﻣﻨﻪ!
ﺩﻭﻣﯽ: ﻭﺍﺍﺍﯼ ^_^ عجب هیجانی، ﺑﺎﺷﻪ ﻋﺰیزﻡ، ولی ممکنه ناراحت بشه ...

  • آیدین