کمی تا قسمتی طنز

جدیدترین مطالب طنز

به زودی همچین راه میفتد که کف کنید!

پیام های کوتاه
مطالب پربحث‌تر
آخرین دیدگاه‌ها
  • ۱۷ ارديبهشت ۰۲، ۱۴:۴۷ - ناشناس
    عجب!
نویسندگان

۵۳۸ مطلب با موضوع «طنز» ثبت شده است

*به سلامتی غضنفر که تو وصیت نامه اش نوشت:
سعی کنید به کسی افتخار همسری خود را بدهید که مهربان، دلسوز، وفادار، پولدار، با شهامت، شجاع، پولدار، نکته دان، ظریف، احساساتی، پولدار، عاقل، انعطاف پذیر، معتقد و پولدار باشد. این را بدانید که همه چیز مادیات نیست!!!!!

  • پویا عسکری

پس از گیر دادن به تبلیغ GLX باید به تبلیغ مدرسان شریف گیر داد!!

کجا برم دستشویی ؟ مدرسان شریف 

غذا چی بخورم؟ مدرسان شریف 

کجا برم بازی کنم؟ مدرسان شریف 

کجا برم خواستگاری ؟مدرسان شریف 

با چی تیپی برم بیرون؟ مدرسان شریف 

با کی ازدواج کنم؟ مدرسان شریف 

جی اف میخوای؟ مدرسان شریف

چی؟ مدرسان شریف 

کی ؟ مدرسان شریف

کجا؟ مدرسان شریف

ها؟ مدرسان شریف 

ک.ف : چه وضشه بابا !! خدایی تبلیغاته داریم ما؟!!!

  • آیدین

داستان این فانتزی هارو بابام نمیدونم از کجا فهمیده
دیشب داشتم قلیون میکشیدم جاتون خالی
بابام درو باز کرده میگه بچه های مردم تو افق محو میشن تو توی دود دوسیب البالو
من :|
افق :|
دوسیب آلبالو :|
بابام :))))

[!]:اقا من یه مدت طنزای طولانی گذاشتم بیشترین دیدگاهش 4تا بود اینکی رو کوتاه گذاشتم!ببینم دیدگاها چقدره!؟

  • پویا عسکری
زنى سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند.
یکروز تصمیم گرفت میزان علاقه‌اى که دامادهایش به او دارند را ارزیابى کند.
یکى از دامادها را به خانه‌اش دعوت کرد و در حالى که در کنار استخر قدم مى‌زدند
از قصد وانمود کرد که پایش لیز خورده و خود را درون استخر انداخت.
دامادش فوراً شیرجه رفت توى آب و او را نجات داد.
فردا صبح یک ماشین پژو ٢٠۶ نو جلوى پارکینگ خانه داماد بود و روى شیشه‌اش نوشته بود:
«متشکرم! از طرف مادر زنت»
زن همین کار را با داماد دومش هم کرد
و این بار هم داماد فوراً شیرجه رفت توى آب وجان زن را نجات داد.
داماد دوم هم فرداى آن روز یک ماشین پژو ٢٠۶ نو هدیه گرفت که روى شیشه‌اش نوشته بود:
«متشکرم! از طرف مادر زنت»
نوبت به داماد آخرى رسید.
زن باز هم همان صحنه را تکرار کرد و خود را به داخل استخر انداخت.
امّا داماد از جایش تکان نخورد.
او پیش خود فکر کرد وقتش رسیده که این پیرزن از دنیا برود پس چرا من خودم را به خطر بیاندازم.
همین طور ایستاد تا مادر زنش درآب غرق شد و مرد.
فردا صبح یک ماشین بى‌ام‌و کورسى آخرین مدل جلوى پارکینگ خانه داماد سوم بود
که روى شیشه‌اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف پدر زنت»
  • آیدین

پدر به دختر: دخترم این موقع شب تو بالکن چیکار میکنی؟

دختر: دارم ماهو میبینم بابایی!

پدر: پس بی زحمت به ماهت بگو خبر مرگش اون ماشینشو خاموش کنه، صداش نمیذاره بخوابیم!!!

ک.ف : آدمهارو نه تو سفر و نه توی رابطه بلکه توی ایستگاه های صلواتی بشناسید …

  • آیدین
کشیشی در اتوبوس نشسته بود که یک ولگرد مست و لایعقل سوار شد و کنار او نشست.
مردک روزنامه ای باز کرد و مشغول خواندن شد و بعد از مدتی از کشیش پرسید:
پدر روحانی روماتیسم از چی ایجاد میشود؟
کشیش هم موعظه را شروع کرد و گفت: روماتیسم حاصل مستی و میگساری و بی بند و باری است!
مردک با حالت منفعل دوباره سرش گرم روزنامه خودش شد!
بعد کشیش از او پرسید: تو حالا چند وقت است که روماتیسم داری؟
مردک گفت: من روماتیسم ندارم! اینجا نوشته است پاپ اعظم دچار روماتیسم بدی است!
  • آیدین
این خارجی ها با ابداع کلمه lol به جای loud out laugh مثلا خواستن بگن ما خیلی مبتکریم.
اما قهرمانان ایران زمین با ابداع خخخخخخ به جای (خیلی خوبه خدایی خیلی خندیدیم خیر ببینی!!) نقشه دشمنان رو نقش بر آب کردند!
  • آیدین

ﻣﯿﺨﻮﺍﻡ ﯾﮏ ﮔﻮﺷﯽ ﺟﺪﯾﺪ ﺑﺨﺮﻡ … ﺯﯾﺎﺩ ﺑﺮﺍﻡ ﭘﻮﻝ ﻭ ﻣﺎﺭﮐﺶ ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺲ.

ﻓﻘﻂ ﺭﺍﺣﺖ ﺍﺯ ﺟﯿﺐ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﯿﺎﺩ ﺑﺴﻪ

ﮐﺴﯽ ﮔﻮﺷﯽ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻣﺸﺨﺼﺎﺕ ﻣﯿﺸﻨﺎﺳﻪ؟

  • آیدین

اطلاعیه جدید راهنمایی رانندگی :

پیرو مشکل آلودگی هوا ، امروز تنها خودروهایی کـ سه رقم سمت راست پلاک آنها بر ۱۷ بخش‌ پذیر است اجازه‌ی تردد دارند!

  آ.ن: داشتم تو کمی تا قسمتی طنز با آرامش پست میذاشتم یهو یادم اومد اعصاب ندارم :|  

  • آیدین

دو تا بنّا بودن به اسم پدرام و پژمان که باهم رو سقف یه ساختمون کار میکردن. یه شب که دیدن چقد از کاراشون مونده و وقت هم ندارن تصمیم میگیرن برن سر کار.

وقتی دوتاشون رو سقف بودن و داشتن کار میکردن یهو باد میزنه نردبون رو میندازه.

پدرام میگه حالا چیکار کنیم؟

پژمان میگه: تو رو پرتت  میکنیم پایین تا نردبون رو درست کنی.

پدرام میگه: مگه من خرم! من یه فکر بهتر دارم، من چراغ قوّه ام رو روشن میکنم، تو هم رو پرتو های نورش راه برو و خودتو تا پایین ساختمون برسون.
پژمان میگه:ینی تو نمی خوای چراغ قوّه رو خاموش کنی!!!!!

   عاغا"زندگی فشار آورده دیگه.

   من یه مدت نت نداشتم فک کردین از دستم راحت شدین؟ نه خیر از این خبرا نیس.

  • pou 617