سال ها زن طلب معجزه از ما می کرد
روی نان،ماست سر سفره تمنا می کرد!
با حقوقی که فقط قیمت یک یخمک بود
کشک و دوغ و نمک و گوجه تقاضا می کرد!
به خیالش که سرِ دولت ما روحانی است
گله از آب و هوا؛خشکی صحرا می کرد!
مشکل خویش برِ عمه قمر بردم دوش
کو به هر دنگ و دغل حل معما می کرد!
دیدمش خنده کنان در شده زنبیل به دست
وانتی میوه در آن سمت تماشا می کرد...
گفتم این پول کلان را به تو کِی داد حمید؟!
گفت... آن روز که از درد خدایا می کرد...
هر که بود این همه زر را به عیالش تقدیم
زیر مشت و لگد و سیلی و تیپا می کرد!
گفت آن یار کزو گشت طلبکار،عیال
جرمش این بود: حقوق استده حاشا می کرد!
بی زنی در همه ی سال دلش بی غم بود
باز هم صحبت زن با ننه – بابا می کرد!
فیش دریافتی ار باز مدد فرماید
خود من هم بکنم آن چه که آقا می کرد!
شوهری کز کتک زن همه شب بیرون بود
سکته با دیدن هر دختر زیبا می کرد!
گفتمش این همه نکبت به سر بنده ز چیست؟!
گفت از آن خواهش زن بود؛ که کیانا می کرد!