عده ای در پی او درغم و یا هو گویان
بنده در فکر که یک رهبر سو سی یا لیست
پس چرا امپری یا لیست چرا هو گویان!
عده ای شیعه ی اثنی عشری هم هستند
در بد حادثه یا ضامن آ هو گویان!
- ۱ دیدگاه
- ۱۰ تیر ۹۲ ، ۱۴:۰۰
عده ای در پی او درغم و یا هو گویان
بنده در فکر که یک رهبر سو سی یا لیست
پس چرا امپری یا لیست چرا هو گویان!
عده ای شیعه ی اثنی عشری هم هستند
در بد حادثه یا ضامن آ هو گویان!
دل نده! نه دل نده! دلدار را تحریم کن
غم بخور! هِی غم بخور! غمخوار را تحریم کن
بیمحلّی کن به گیسوی پریشان زنت
مدتی هم چشم مست یار را تحریم کن
گر شدی بنّا، بنا کن خانهها را بیستون
هِی مهندسناظر و معمار را تحریم کن
یا اگر دکتر شدی بیخود به مردم رو نده
بابتِ بیپولیاش بیمار را تحریم کن
یا اگر شاعر شدی، صرفاً بگو: «دیم دام دارام»
با شهامت شعرِ معنیدار را تحریم کن
در یکی از بیتهـــــــــــــا،
شعـــــــــــــــــــــــــرِ
سپیــــــــــــــــدِ
پستمدرن
باش!
مولوی و حافظ و عطّار را تحریم کن
دوستم از بس که میخواند زبان
میزند بیرون زبانش از دهان
گفته از بس Can you speak English
رفته از یادش زبان مادریش
کرده پشتش را به آداب و رسوم
گفته است: «I am blackboard in the room»!
او که کلی شعر حافظ حفظ بود،
تازه گاهی چیزهایی میسرود،
دور از آن احوال عرفانی شده
روزگارش «Just for fun»ی شده
چه عزیزی که بدین راه دراز
بر شکوه سفر آخرتم، افزودند
اشک در چشم، کبابی خوردند
قبل نوشیدن چای،
همه از خوبی من میگفتند
گفتی شاید گفتم حتماً
گفتی حتما ؟ گفتم قطعاً
گفتم آذر گفتی اسفند
گفتم آبان گفتی بهمن
گفتم بندر گفتی ساری
گفتم کابل گفتی لندن
گفتم ویلا گفتی با تو
گفتی ماشین گفتم با من
من ندارم زن و از بی زنی ام دلشادم
از زن و غر زدن روز و شبش آزادم
نه کسی منتظرم هست که شب برگردم
نه گرفتم دل و نه قلوه به جایش دادم
زن ذلیلی نکشم هیچ نه در روز و نه شب
نرود از سر ذلت به هوا فریادم
“هر زنی عشق طلا دارد و بس٬ شکی نیست”
نکته ای بود که فرمود به من استادم
شرح زن نیست کمی٬ بلکه کتابی است قطور
چه کنم چیز دگر نیست از آن در یادم
هر کسی حرف مرا خبط و خطا می خواند
محض اثبات نظرهای خودم آمادم
زن نگیر – از من اگر می شنوی- عاقل باش!
مثل من باش که خوشبخت ترین افرادم
مادرم خواست که زن گیرم و آدم گردم
نگرفتم زن و هرگز نشدم من آدم!
هیچ کس نیست که شیرین شود از بهر دلم
نه برای دل هر دختر و زن فرهادم
الغرض زن که گرفتی نزنی داد که: “من
از چه رو در ته این چاه به رو افتادم؟”
کار داریم، خانه هم داریم
چند تا کارخانه هم داریم
تازه ما در میان مسئولین
خدمت صادقانه هم داریم